1 گر زان که همای عشق صیدم باشد کی رشک به شبلی و جنیدم باشد
2 آزادتر از من نبود کس به جهان آزادی اگر ز جور قیدم باشد
1 بگزیده و نگزیده درین باغ مراد هر گوشه نشستهاند با خاطر شاد
2 بگشا به گل چیده و ناچیده نظر این قسمت آتش است و آن روزی باد
1 شبهای دراز رفت و خوابی نه هنوز خمیازه مرا کشت و شرابی نه هنوز
2 یک ره به کفم جام صبوحی نرسید صد صبح دمید و آفتابی نه هنوز
1 دارد ز فریب، چرخ بازیچهپرست محروم ز تحصیل مرادم، پیوست
2 گل بسته به رشته و فکندهست به راه تا دست برم که گیرمش، رفته ز دست
1 درویشی جو، گر همه یک دم باشد تا سلطانی بر تو مسلم باشد
2 چون باطن خم گر نشود صاف دلت از ظاهر آیینه چرا کم باشد؟
1 گردون که به دیده خار افکند مرا آتش به دل فگار افکند مرا
2 نی شمع به محفلی، نه گل در چمنی بنگر به چه روزگار افکند مرا
1 چشمم به سرشک لالهگون خرسندست گویی که به هر قطره دلم پیوندست
2 اشکم به کنار خفته چون فرزندست چون بسته شود خون، به جگر مانندست
1 کی دهر حقیقت گل و خس پرسد از نخل قدیم و شاخ نورس پرسد
2 ای وای بر اهل دولت امروز، اگر گیتی پسر کیستی از کس پرسد
1 ای فیض تو همچو صبحدم عالمگیر یک دانه ز سبحه تو خورشید منیر
2 صد بخت جوان دست اطاعت به تو داد پیری چو تو، کس ندیده در عالم پیر
1 با آن که چو مهر، یار تنها گذرست پیوسته مرا ز رشک، خون در جگرست
2 کان یار که چشم یاری از او دارم صد ره از من به خود گرفتارترست