آن گل که وفای بلبلانش از قدسی مشهدی رباعی 157
1. آن گل که وفای بلبلانش حالیست
در پرسش ما قرین فارغبالیست
...
1. آن گل که وفای بلبلانش حالیست
در پرسش ما قرین فارغبالیست
...
1. در ساغر من مِی طلبی را جا نیست
میگویم و از هیچ کسم پروا نیست
...
1. در عشق مگو که همنفس پیدا نیست
کس بسیارست، جای کس پیدا نیست
...
1. با هر نفسی، فیض دم یاران نیست
هر دود که خیزد از هواداران نیست
...
1. با آن که سبکتری ز تو در دین نیست
گویی که جز آرام، مرا آیین نیست
...
1. در خلوت عرفات تو کس را ره نیست
کی در تو رسد، گرچه نظر کوته نیست
...
1. چون قافله از وادی مجنون بگذشت
محمل سوی بیستون کشیدیم ز دشت
...
1. دانی که چرا قضا چو نقش تو نگاشت
سرو چمنت را به بلندی نفراشت؟
...
1. گر نخل نشاندهای ثمر خواهی داشت
ور شعله گزیدهای، شرر خواهی داشت
...
1. تا بود هوس، به دل قرارم نگذاشت
وز شغل طلب، به هیچ کارم نگذاشت
...
1. شب بی تو مرا به ناله و سوز گذشت
روزم چو شب ای شمع شبافروز گذشت
...
1. بس مرد که از تندی خود رسوا گشت
در علم اگرچه بوعلی سینا گشت
...