1 ای مست و خراب، لاف مخموری چیست در بیخودیات شیوه منصوری چیست
2 ناظر شدهای، دعوی منظوری چیست بگذشته ز منزلی، مگو دوری چیست
1 آن کز قلمش نقش بت چین اثریست چون خامه مو به نقشبندیش سریست
2 ............. .............
1 قدسی ز جهان مرا کناری کافیست در صفحه خاک، نقطهواری کافیست
2 آن مرغ ضعیفم که درین دشت مرا از بهر پناه، نوک خاری کافیست
1 گر عقل رمید، عشق دلبر باقیست صد دجله خون بر مژه تر باقیست
2 دل هست درون سینه گر آه نماند گر شعله ز پا نشست، اخگر باقیست
1 در دیده عارفان گل و بید یکیست در محفل وصل بیم و امید یکیست
2 روزن متعددش نماید، ورنه روشن بود این که نور خورشید یکیست
1 در پیش تو دیوانه و فرزانه یکیست قدر خزف و گوهر یکدانه یکیست
2 چون آینه با روشنی دیده، چرا در چشم تو آشنا و بیگانه یکیست؟
1 آن گل که وفای بلبلانش حالیست در پرسش ما قرین فارغبالیست
2 صد مجلس داشت با حریفان همه شب یک بار نگفت جای قدسی خالیست
1 در ساغر من مِی طلبی را جا نیست میگویم و از هیچ کسم پروا نیست
2 با گوهر اشک خویشتن ساختهام چشمم چو حباب بر کف دریا نیست
1 در عشق مگو که همنفس پیدا نیست کس بسیارست، جای کس پیدا نیست
2 از هر طرفی ناله مرغان اسیر میآید و هیچجا قفس پیدا نیست
1 با هر نفسی، فیض دم یاران نیست هر دود که خیزد از هواداران نیست
2 مخصوص مقربان بود فیض ازل در هر ابری ترشح باران نیست