مه ساغر بیشراب بر کف از قدسی مشهدی رباعی 205
1. مه ساغر بیشراب بر کف دارد
گلبرگ، ز شبنم آب بر کف دارد
...
1. مه ساغر بیشراب بر کف دارد
گلبرگ، ز شبنم آب بر کف دارد
...
1. زین دجله که طوفان به سر پل دارد
آبش مستی بیشتر از مل دارد
...
1. بر فرّ هما، لبم تبسم دارد
اندیشه درین نکته مرا گم دارد
...
1. دامان مرا اشک، پر انجم دارد
وز خون دلم، دیده تنعم دارد
...
1. چون آب روان نیارمیدن دارد
چون باد به شش جهت دویدن دارد
...
1. هر گوشه، خرابات تو مستی دارد
از خود شده رند میپرستی دارد
...
1. در زشت و نکو، زمانه دستی دارد
هر ره که بود، بلند و پستی دارد
...
1. با جوهر ذات، هرکه یاری دارد
مردانه زبان به حرف جاری دارد
...
1. گشت چمن از گل، که فراغی دارد
پیمانه ز نرگس، که ایاغی دارد
...
1. عاقل به درش ز دل سراغی دارد
دیوانه، دلیل راه، داغی دارد
...
1. هر ذره به مهرت دل گرمی دارد
وز دلگرمی زبان نرمی دارد
...
1. کو عشق که عُجب خودپرستی ببرد؟
کو نیستیای که ذوق هستی ببرد؟
...