چرخ آب همیشه زیر کاه اندازد از قدسی مشهدی رباعی 229
1. چرخ آب همیشه زیر کاه اندازد
یک کار به صد حیله به راه اندازد
1. چرخ آب همیشه زیر کاه اندازد
یک کار به صد حیله به راه اندازد
1. گلگشت چمن با فقرا کی سازد؟
با ترک هوس کرده، هوا کی سازد؟
1. گردون که بد و نیک رقم میسازد
آن را که دنیست، محترم میسازد
1. تنها نه دلم به دیده تر نازد
هر عضو ز من به عضو دیگر نازد
1. ای غم، رگ ما نیشتری میارزد
وین دیده به خون جگری میارزد
1. در هر کاری مشقتی بوده و مزد
عاقل نشنیده کار بیهوده و مزد
1. دایم ز دلم نوای ماتم خیزد
پرویزن چرخ بر سرم غم بیزد
1. افتاده عشق، کی ز جا برخیزد
نقشش مگر از باد فنا برخیزد
1. از سینه مرا نفس دژم میخیزد
چون نی ز مشام، دود غم میخیزد
1. واعظ، نفست ز می خمار انگیزد
دود از دل و جان خاکسار انگیزد
1. کو عشق که اهل درد را بشناسد؟
مردی باید که مرد را بشناسد
1. کو مرد که هم نبرد را بشناسد؟
هنگامه گرم و سرد را بشناسد