1 ننمود ز جیب آسمان، سینه صبح بشکست مگر کلید گنجینه صبح؟
2 از بس که گریست چشم قدسی، گویا زنگار گرفت امشب آیینه صبح
1 کرد آن که کشید طرح دنیای فراخ از عشق و خرد، بنای این دیرین کاخ
2 گر شاخ نباشد، به چه افزاید اصل؟ ور اصل نباشد، ز کجا روید شاخ؟
1 گفتی که به جز حیله نباشد فن چرخ یا رام به کس نمیشود توسن چرخ
2 خود بیهنری، بر آسمان طعنه مزن بیهوده مبند گاو در خرمن چرخ
1 بگزیده و نگزیده درین باغ مراد هر گوشه نشستهاند با خاطر شاد
2 بگشا به گل چیده و ناچیده نظر این قسمت آتش است و آن روزی باد
1 تا کار دلت به خواهش نفس افتاد چون بوالهوس از عشق کجا آری یاد
2 در ضبط هوای نفس، کس چون تو مباد تا کی چو حباب در گره بندی باد؟
1 تا شاهد حسن تو ز رخ پرده گشاد برد از هوشم، که دیگرم هوش مباد
2 تا عشق تو شد رام به دل، حرف خرد نقلیست که جسته جسته میآید یاد
1 کشمیر که با بهشت همچشم افتاد صد حیف که در جای بدی شد بنیاد
2 کشمیر درین زمین نمیکرد وطن تا این ره بد که پیش کشمیر نهاد؟
1 تا علم بود، پیشه کس جهل مباد جاهل سهل است، آدمی سهل مباد
2 از نااهلان به خلق آزار رسد یا رب سر و کار کس به نااهل مباد
1 شاه آلو را به نیک و بد نتوان داد در کشمیرش سبد سبد نتوان داد
2 هرچند که در عزیزیاش نیست سخن صد را به یکی، یکی به صد نتوان داد
1 از باده عشق، هرکه بیهوش افتد تا روز جزا واله و مدهوش افتد
2 عاشق به ملامت نکند ترک ز عشق کی بحر به آب سرد از جوش افتد؟