گه کار به عشق دلبرت میافتد از قدسی مشهدی رباعی 193
1. گه کار به عشق دلبرت میافتد
گه راه به فکر دیگرت میافتد
...
1. گه کار به عشق دلبرت میافتد
گه راه به فکر دیگرت میافتد
...
1. وصل چو تویی در آرزو کی گنجد؟
بی ترک جهان، یک سر مو کی گنجد؟
...
1. زرّاق کجا گرد حقیقت گردد؟
پیوسته در آرایش صورت گردد
...
1. هر کام که در جهان میسر گردد
چون کار به پایان رسد ابتر گردد
...
1. مگذار گره به کار ما برگردد
مپسند که روزگار ما برگردد
...
1. بی ظرف مباد گرد ساغر گردد
کز بدمستیش مجلس ابتر گردد
...
1. هجر تو برآورد ز امیدم گرد
از غیر مپرس، از دلم پرس این درد
...
1. در وادی عشق، مرد میباید، مرد
زین لاشهسواران چه برآرد دل گرد
...
1. گردون خود را گرچه سخی پندارد
جز کام دل همچو خودی برنارد
...
1. آن کس که وطن به چرخ اعلا دارد
از قید تعلق، به زمین جا دارد
...
1. آن را که فلک به دوستی بردارد
جا در همه دل، چو مهر دلبر دارد
...
1. گر باد صبا پای ز جا بردارد
گمراهی ازین بادیه پا بردارد
...