یک قوم، امیدوار از روز از قدسی مشهدی رباعی 61
1. یک قوم، امیدوار از روز نخست
قومی شده ناامید از همت سست
...
1. یک قوم، امیدوار از روز نخست
قومی شده ناامید از همت سست
...
1. مجنون تو رسوای جهان دگرست
افشاگر این راز، زبان دگرست
...
1. دارد ز فریب، چرخ بازیچهپرست
محروم ز تحصیل مرادم، پیوست
...
1. دانم ندهد به گفتگو وصلش دست
این غصه، لبم را ز سخنگفتن بست
...
1. خاموشی اهل حال از کردارست
بودن در کار و وا نگفتن کارست
...
1. ای آن که ز هر تعلفت انکارست
انکار تو از نهایت پندارست
...
1. آن را که ز عالم به تجرد کارست
ترک دو جهان برش مگو دشوارست
...
1. هرچند کمال آدمی بسیارست
فیض از دگری خواستنش در کار است
...
1. طبع شررانگیز به شر مجبورست
بدطینت اگر بدی کند معذورست
...
1. آن کز ازلش به زهد و تقوی کارست
ترک دو جهان، برش مگو دشوار است
...
1. هرچند که نفس درخور شمشیرست
از تنگی عقل، طبع او را زیرست
...
1. ایام ز آرزو اگر دست تو بست
زین نکته در لباس، مقصودی هست
...