1 ای مهر، چو صبح، خانه زاد نفست عیسی کده عالمی ز باد نفست
2 کافیست برای نه فلک صید اسیر یک ناوک یا رب از گشاد نفست
1 هرچیز که آن وسیله کام بود پیش دل کامجو دلارام بود
2 صیادان را عزیز چون چشم و دل است هر حلقه و عقدهای که در دام بود
1 قدسی ز بتان حسرت دیدار مدار سر در پی چشم خویش زنهار مدار
2 معشوق تو در دل است، نتوان دیدش بر هرچه نظر کار کند، کار مدار
1 در گلشن دهر تا خزان است و بهار افتد به بدان، بیشتر از نیکان کار
2 هرچند چمن برای گل ساختهاند یک هفتهاش از گل است و باقی از خار
1 جز شرع رسول هرکه راهی سر کرد خود را به دو کون، ناقص و ابتر کرد
2 از خلق جهات تو بهتری ای صوفی گر کار چنان کنی که پیغمبر کرد
1 آن کز طرف خدا موفق نبود از معرفتش امید، مطلق نبود
2 زین قوم مکن دعوی عرفان باور کس عارف ذات حق به جز حق نبود
1 آن را که بود درخور افسر چو گهر سر بی کله است یا کلاهش بی سر
2 دایم گردون دهد خسیسان را فر بر تاج خروس پر نه و دم همه پر
1 وقت است اگر عنان سپاری به شتاب با جاذبه شوق چه دریا، چه سراب
2 بشتاب به سرعتی که در راه رسد اول قدمت به منزل آخر به رکاب
1 بی محنت شبگیر و غم ایوارت زین راه به منزل که رساند بارت؟
2 تنپروریات میخ زده بر دامن در پیش کشیده کاهلی دیوارت
1 تا بود هوس، به دل قرارم نگذاشت وز شغل طلب، به هیچ کارم نگذاشت
2 حاصل، که پراکنده خیالی هرگز آواره نکرد و در دیارم نگذاشت