1 بر روی محیط است کف پای حباب نگرفته درین بحر، کسی جای حباب
2 عاشق، ز شکستگی، همه عشق شود دریا شده، تا شکسته مینای حباب
1 اشک آمده مصدر اثر در همه باب خوش منتهاست بر سر از چشم پر آب
2 تا گریه بود، پی سخن گم نشود در گل نشود نقش پی از باد خراب
1 هرکس که کند از تو تمنای گلاب بر چهره خود آب زند جای گلاب
2 پیداست که ظرف شیشهای چند بود این چشمه آب است، نه مینای گلاب
1 دود دلم آسمانگدازست امشب چون راه عدم، دور و درازست امشب
2 صد دور بگشت چرخ و بیدار نشد خورشید مگر به خواب نازست امشب؟
1 مطلب چو بزرگ شد، به بازی مطلب بی سعی نیاز، بینیازی مطلب
2 تا مرد به پاست، مجلسآرای بود از شمع فتاده سرفرازی مطلب
1 آن کز هنرش بلند گردد درجات نقدی به کفش نیست به جز نقد حیات
2 مانند چنار گر کشد سر به فلک جز دست تهی چه حاصل از جوهر ذات
1 آن را که قبول، دور اندازد رخت نابود شود کمالش از پستی بخت
2 هر میوه که آن پخته شد و چیده نشد ناچار فتد ز شاخ در پای درخت
1 هرچند هنر به کس نخواهد پرداخت غربتزده را ساز هنر باید ساخت
2 نی گرچه ز خود آه ندارد به جگر خلقش ز برای خویش خواهند نواخت
1 جان از تو دمی برد دمی دیگر باخت تن از تو گهی قوی شد و گاه گداخت
2 نه در نظر آیی و نه در دل گنجی ای عشق، حقیقت تو را کس نشناخت
1 ناچار به هجر یار میباید ساخت گر گل نبود، به خار میباید ساخت
2 دل را به وفای وعدهاش نتوان بست از وعده به انتظار میباید ساخت