چه حسرتها از قدسی مشهدی مطالع و متفرقات 37
1. چه حسرتها خورند ارباب عشرت بر سراپایم
اگر بینند در پا خار و بر سر داغ سودایم
...
1. چه حسرتها خورند ارباب عشرت بر سراپایم
اگر بینند در پا خار و بر سر داغ سودایم
...
1. بهتر آن است که بی نشو و نما خاک شویم
گرچه از خاک پی نشو و نما خاستهایم
...
1. غم رفت از دل من و از سینه داغ هم
مهتاب نیست کلبه ما را چراغ هم
...
1. بر امید صبر، دور از بزم یار افتادهام
دادهام با خود قراری کز قرار افتادهام
...
1. عشق کو تا ز ره کعبه ره دل گیرم
چون برهمن به در پتکده منزل گیرم
...
1. جز دود محبت که بود نور چراغم
آموخته بوی دگر نیست دماغم
...
1. دل که ربود از برم، ساغر میپرست من
گفتمش از که خواهمش، گفت ز چشم مست من
...
1. گر صبا را ره نبودی در گلستان کسی
اینقدر بر بلبلان کی سوختی جان کسی؟
...
1. ندیدم در چمن هرچند گردیدم سر خاری
کزو در سینه مجروح بلبل نیست آزاری
...
1. تا به کی بر لب به جای باده خون آرد کسی
گر به گلچیدن رود، داغ جنون آرد کسی
...
1. آمدی و حسرت وصلم ز دل برداشتی
حسرتی بود از وصال آن هم به من نگذاشتی
...
1. جایی که تویی نیست کسی را گذر آنجا
از من که تواند که رساند خبر آنجا؟
...