بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 84
1. بدان که توکل بر سه درجت است: یکی آن که حال وی چون حال آن مرد باشد که در خصومت وکیل فراز کند جلد و هادی و فصیح و دیر و مشفق که ایمن باشد بر وی. درجه دوم آن که حال وی چون باشد که در هر چه فراوی رسد جز مادر نداد اگر گرسنه شود وی را خواند. و آن طبع وی باشد و نه به تکلیف اختیار کند و این متوکلی باشد از توکل خویش بی خبر، از مستغرقی که باشد به وکیل، اما آن اول را از توکل خویش خبر بود و به تکلف و اختیار خویشتن را فراتر کل آورده باشد.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 85
1. بدان که همه مقامات دین بر سه اصل گردد: علم و حال و عمل، اما علم و حال توکل شرح کرده آمد. و عمل ماند و باشد که کسی تخیل کند که شرط توکل آن باشد که همه کارها با خدای تعالی گذارد و به اختیار خویش هیچ کار نکند، البته تا کسب نکند و هیچ چیز فردا را ننهد و از مار و کژدم و شیر نگریزد و اگر بیمار شود دارو نکند این همه خطاست که همه برخلاف شرع است و شرع بر توکل ثنا کرده است چگونه مخالف باشد شرع را؟
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
و این بر از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 86
1. و این بر سه درجه بود: اول سببی که از سنت خدای دانسته ایم که بی آن کاری حاصل نیاید، دست بداشتن آن از جنون بود نه از توکل. چنان که کسی دست به طعام نبرد و در دهان ننهد تا خدای تعالی سپری بیافریند یا طعام را حرکتی ندهد تا به دهان وی شود، یا کسی نکاح و صحبت نکند تا خدای تعالی فرزند بیافریند و پندارد که این توکل است. این حماقت بود، بلکه هر سبب که قطعی است توکل در وی به عمل و کردار نیست بلکه به علم و حال بود.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 87
1. بدان که این سخت عزیز حالتی بود که کسی بضاعتی دارد اگر بدزدند و به زیان آید وی بر جای می باشد، لکن اگرچه عزیز است و نادرست محال نیست، و این بدان بود که ایمان و یقین حاصل اید به کمال فضل و رحمت و به کمال قدرت تا بداند که بسیار کس را بی سرمایه روزی می دهد و بسیار سرمایه که سبب هلاک آن کس است، پس خیرت باشد که در هلاک شدن آن بود.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 88
1. بدان که معیل را مسلم نیست که در وادی شود و اسباب کسب دست بدارد، بلکه توکل معیل جز به درجه سیم نبود. و آن توکل مکتسب است چنان که صدیق می کرد. برای آن که کمال توکل به دو معنی مسلم بود: یکی آن که بر گرسنگی صبر تواند کرد و به هر چه بود قناعت تواند کرد اگرچه گیاه بود. و دیگر آن که ایمان دارد که باشد که روزی وی گرسنگی و مرگ است و خیرت وی در آن است. و عیال را بدین نتوان داشت، بلکه به حقیقت نفس وی نیز عیال وی است. اگر قوت صبر ندارد بر گرسنگی و اضطراب خواهد کرد وی را توکل به ترک کسب نشاید. و اگر عیال نیز قوت صبر دارد و به توکل رضا دهد، هم ترک کسب روا نبود. پس فرق بیش از این نیست که خویشتن را به قهر فرا گرسنگی داشتن روا بود، اما عیال را روا نبود.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 89
1. بدان که هر که یک ساله کفایت خویش بنهاد از توکل بیفتاد که اسباب خفی سپرد و اعتقاد بر اسباب ظاهر کرد که هر سالی مکرر شود، اما آن که به ضرورت وقت قناعت کرد. از طعام چندان که سیر شود و از جامه چندان که پوشیده ماند، وی به توکل وفا کرد. اما اگر ادخار کند قدر چهل روز را رواست، خواص می گوید که توکل بدین باطل نشود مگر که زیادت شود. و سهل تستری می گوید ادخار توکل را باطل کند. ابوطالب مکی می گوید که اگر چهل زیادت شود توکل باطل نشود، چون اعتماد بر ادخار نکند و حسین مغازلی از مریدان بشر بود. گفت، «یک روز مردی کهل در پیش بشر آمد. بشر یک کف سیم به من داد و گفت بدین طعام خر هر چه خوشتر و نیکوتر». و هرگز این سخن از وی نشینده بودم. برفتم و طعام بیاوردم تا وی بخورد. و هرگز ندیده بودم که با کسی چیزی خورده بود. چون بخورد بسیاری طعام بماند. آن مرد کهل همه فراهم گرفت و برداشت و ببرد. و مرا عجب آمد که بی دستوری چنین کرد. بشر گفت: تو را عجب آمد؟ گفتم: آری؟ گفت: این فتح موصلی بود، امروز از موصل به زیارت ما آمده است. طعام برگرفت تا ما را بیاموزد که چون توکل درست شد ادخار زیان ندارد».
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 90
1. بدان که اگر کسی چنان بود که ادخار نکند دل وی مضطرب خواهد شد و چشم بر خلق خواهد داشت، وی را ادخار اولی تر. بلکه اگر چنان بود که دل وی آرام نگیرد و به ذکر و فکر مشغول نشود، مگر که ضیاعی دارد که کفایت وی درآید، وی را این اولیتر که به قدر کفایت ضیاع دارد که مقصود از این همه دل است تا به ذکر خدای تعالی مستغرق شود. و بعضی از دلها چنان است که بودن مال وی را مشغول دارد و در درویشی شاکر بود، این شریف بود، و بعضی آن که بی قدر کفایت شاکر نبود، این کس را ضیاع اولیتر، اما آن که بی زیادتی و تحمل شاکر نباشد، این دل نه از جمله دلهای اهل دین است، این خود در حساب نیاید.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 91
1. بدان که هر سبب که قطعی یا عالی است از راه آن برخاستن شرط نیست در توکل بلکه اگر متوکل در خانه بندد و قفل برنهد تا دزد کالا نبرد توکل باطل نشود و اگر سلاح برگیرد و از خصم حذر کند هم چنین و اگر حبه برگیرد تا در راه سرما نیاید همچنین. و اگر سیر خورد مثلا تا حرارت باطن در راه اثر سرما کمتر کند، این چنین اسباب دقیق مناقض توکل بود همچون داغ و افسون، اما آنچه از اسباب ظاهر است دست بداشتن آن شرط نیست.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 92
1. بدان که متوکل باید شش ادب نگاه دارد:
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 93
1. بدان که علاج بر سه وجه است: یکی قطعی که علاج گرسنگی به نان و علاج تشنگی به آب و علاج آتش که در جایی افتد بدان که آب بر وی زنی، دست بداشتن این از توکل نیست، بلکه حرام است. دوم آن که نه قطعی باشد و نه ظنی، ولکن محتمل بود که اثر کند، چون افسون و فال است که آن را طیره گویند.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 94
1. بدان که داغ نیز عادت است گروهی را. ولکن کردن آن از توکل بیفکند، بلکه از آن خود نهی آمده است و از افسون نهی نیست به سبب آن که سوختن آتش جراحتی با خطر است و از سرایت آن بیم بود، نه چون فصد و حجامت. و منفعت آن نیز چنان ظاهر نیست که منفعت حجامت. و چیز دیگری به جای آن بایستد. عمران بن الحصین را علتی افتاد. گفتند، «داغ کن»، نکرد. چون الحاح کردند بکرد و گفت، «پیش از این نوری می دیدم و آوازی می شنیدم و ملایکه بر من سلام می کردند تا این داغ بکردم. آن همه از من در حجاب شدند». آن گاه توبه و استغفار کرد و مطرف بن عبدالله را گفت بعد از مدتی خدای تعالی آن کرامت با من داد.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 95
1. بدان که بسیاری از بزرگان علاج نکردند. و باشد که کسی گوید، «اگر این کمالی بودی رسول (ص) دارو نخوردی». پس این اشکال بدان برخیزد که بدانی که دارو ناخوردن را شش سبب است:
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید