9 اثر از ارکان معاملت مسلمانی - رکن دوم - رکن معاملات در کیمیای سعادت امام محمد غزالی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ارکان معاملت مسلمانی - رکن دوم - رکن معاملات در کیمیای سعادت امام محمد غزالی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار امام محمد غزالی / کیمیای سعادت امام محمد غزالی / ارکان معاملت مسلمانی - رکن دوم - رکن معاملات در کیمیای سعادت

ارکان معاملت مسلمانی - رکن دوم - رکن معاملات در کیمیای سعادت امام محمد غزالی

و وی را دو رکن است: اجرت و منفعت. ,

اما عاقد و لفظ عقد، همچنان است که در بیع گفتیم. ,

اما مزد ,

باید که معلوم بود، چنان که در بیع گفتیم و اگر سرایی به کرا دهد به عمارت باطل بود که مجهول بود. و اجارت سلاخ به پوست گوسپند و اجارت آسیابان به سبوس یا مقداری از آرد باطل بود. و هر چه حاصل شدن آن به عمل مزدور بود، نشاید که آن چیز مزد وی کنند و اگر گوید این دکان به تو دادم هر ماهی به دیناری، باطل بود که جمله مدت اجارت معلوم نبود. باید که بگوید سالی یا دو سال تا جمله معلوم شود. ,

و وی را سه رکن است: ,

رکن اول سرمایه است. باید که نقد بود، زر یا سیم؛ اما نقره و جامه و عروض نشاید. و باید که وزن معلوم بود و باید که به عامل تسلیم افتد. اگر مالک شرط کند که در دست می دارد نشاید. ,

رکن دوم سود باید که آنچه عامل را خواهد بود معلوم کند، چون نیمه و سه و یک اگر گوید ده درم مرا یا تو را و باقی قسمت کنیم، باطل بود. ,

رکن سوم عمل است و شرط آن است که آن عمل تجارت بود و آن خرید و فروخت است نه پیشه وری تا اگر گندم به نانبا دهد نانبایی کند، سود به دو نیم روا نبود و اگر کتان به عصار دهد همچنین. و اگر در تجارت شرط کند که جز از فلان چیز نفروشد، و جز از فلان چیز نخرد، باطل شود و هرچه معملت را تنگ کند، شرط آن روا نبود. ,

چون مال مشترک بود، شرکت آن بود که یکدیگر را در تصرف دستوری دهند، آنگاه سود به دو نیم بود. اگر مال هردو برابر است و اگر متفاوت است همچنان بود و با شرط روا نبود که بگردانند، مگر آن که یکی کار خواهد کرد، آنگاه روا بود که وی را به سبب کار زیادتی شرط کنند و این چون قراض بود با شرکت به هم. ,

اما سه شرکت دیگر عادت است و آن باطل است. ,

یکی شرکت حمالان و پیشه وران که شرط کنند که هرچه کسب کنند مشترک بود و این باطل بود که مزد هر کسی خاص ملک وی بود. ,

و دیگر شرکت مفاوضه گویند که هرچه دارند در میان نهند و گویند، «هر سود و زیانی که باشد به هم بود»، ن نیز باطل است. ,

بدان که آنچه گفتیم شرط درستی معاملت بود در ظاهر شرع و بسیار معاملت بود که فتوی دهیم که درست است، ولیکن آن کس در لعنت بود و آن معاملتی بود که در آن رنج و زیان مسلمانان بود و آن دو قسم است: یکی عام و یکی خاص. ,

اما آنچه رنج عام بود و آن دو نوع است: ,

نوع اول احتکار است و محتکر ملعون است و محتکر آن بود که طعام بخرد و بنهد تا گران شود، آنگاه بفروشد. رسول (ص) گفت، «هرکه چهل روز طعام نگاه دارد تا گران شود، آنگاه همه به صدقه دهد، کفارت این نبود». و رسول (ص) گفت، «هرکه طعام نگاه دارد، خدای تعالی از وی بیزار است و وی از خدای بیزار است». و رسول (ص) گفت، «هرکه طعامی خرد و به شهری برد و به نرخ روز بفروشد، همچنان بود که به صدقه داده باشد». و در یکی روایت همچنان بود که بنده ای آزاد کرده بود. و علی (ع) می گوید، «هرکه چهل روز طعامی بنهد، دل وی سیاه گردد». و وی را خبر دادند از طعام محتکری، بفرمود تا آتش اندر زدند اندر آن طعام. ,

و بعضی از سلف به دست وکیل خویش، طعامی از اواسط به بصره فرستاد تا بفروشد. چون در رسید سخت ارزان بود، یک هفته صبر کرد تا به اضعاف بفروشد و بفروخت و نبشت که چنین کردم. جواب نبشت که قناعت کرده بودیم به سود اندک با سلامت دین، نبایستی که تو دین ما در عوض سود بسیار دادی، این که کردی جنایتی عظیم است. باید که جمله آن مال به صدقه دهی کفارت این را و نه همانا که هنوز از شومی این سر به سر برهیم. ,

بدان که خدای تعالی به احسان فرموده است، چنان که به عدل فرموده است که، «ان الله یامر بالعدل و الاحسان». و آن باب گذشته همه در بیان عدل بود تا از ظلم بگریزد و این باب در احسان است. خدای تعالی می گوید، «ان رحمه الله قریب من المحسنین». و هرکه بر عدل اقتصار کند، سرمایه نگاه داشته باشد در دین، اما سود در احسان بود و عاقل آن بود که سود آخرت فرو نگذارد در هیچ معاملت. ,

و احسان نیکوکاری باشد که معامل را در آن منفعتی باشد و بر تو واجب نبود و درجه احسان به شش وجه حاصل آید: ,

وجه اول ,

آنکه سود بسیار کردن روا ندارد، اگرچه خریدار بدان راضی باشد به سبب حاجتی که او را بود. سری السقطی دکان داشتی و روا نداشتی که ده نیم بیش سود کردی. یک بار به شصت دینار بادام خرید، بادام گران شد و دلال از وی طلب کرد گفت بفروش به شصت و سه دینار. گفت بهای آن امروز نود دینار است. گفت من دل بدان راست کرده ام که زیادت ده نیم نفروشم، روا ندارم آن عزم نقض کردن. گفت من نیز روا ندارم کالای تو به کم فروختن. نه وی فروخت و نه سری به زیادت رضا داد. درجه احسان چنین بود. ,

بدان که هر که وی را تجارت دنیا از تجارت آخرت مشغول کند وی بدبخت است. و چگونه بود حال کسی که کوزه زرین یه سیمین بدل کند؟ و مثل دنیا چون کوزه سفالین است که زشت است و زود بشکند و مثل آخرت چون کوزه زرین است که هم نیکوست و خم بسیار بماند و پاینده بود و بلکه هرگز بترسد؟. و تجارت دنیا زاد آخرت را نشاید، بلکه جهد بسیار باید تا راه دوزخ بگردد. و سرمایه آدمی دین و آخرت وی است، نباید که از آن غافل ماند بر دین خویش شفقت نبرد و همگی وی مشغله تجارت و دهقانی گیرد و این شفقت بر دین خویش آن وقت برده باشد که هفت احتیاط کند: ,

احتیاط اول ,

آن که هر روزی بامداد نیتهای نیکو بر دل تازه کند که به بازار بدان می شود که تا قوت خویش و عیال خویش به دست آرد تا از روی خلق بی نیاز بود و طمع از خلق بسته دارد. و تا چندان قوت و فراغت به دست آرد که به خدای تعالی پردازد و راه آخرت برود. و نیت کند که امروز شفقت و نصیحت و امانت با خلق نگاه دارد و نیت کند که امر معروف و نهی منکر کند و هر که خیانتی کند بر وی حسبت کند و بدان رضا ندهد. چون این نیتها بکند، این از جمله اعمال آخرت بود و سود دین بود. اگر دنیایی چیزی به دست آید زیادتی بود. ,

احتیاط دوم ,

رسول (ص) گفته است، «طلب حلال فریضه است بر هر مرد و زن مسلمان» و طلب حلال نتوانی کرد تا ندانی که حلال چیست. و گفته است (ص)، «حلال روشن است و حرام روشن و در میان هردو شبهتهای مشکل و پوشیده است و هرکه گرد آن گردد، بیم ان بود که در حرام افتد.» ,

و بدان که این علمی دراز است و ما شرح این در کتاب احیا گفته ایم به تفصیل که در هیچ کتابی دیگر نیامد و در این کتاب آن مقدار بگوییم که فهم عوام طاقت آن بدارد و این مقدار در چهار باب شرح کنیم: ,

باب اول: در ثواب و فضیلت طلب حلال ,

باب دوم: در درجات ورع در حلال و حرام ,

بدان که خدای تعالی می گوید، «یا ایها الرسل کلوا من الطیبات و اعملوا صالحا یارسولان، آنچه خورید حلال و پاک خورید و آنچه کنید از طاعت، شایسته کنید»، و رسول (ص) برای این گفت که طلب حلال بر همه مسلمانان فریضه است و گفت، «هرکه چهل روز حلال خورد که به هیچ حرام نیامیزد، خدای تعالی دل وی را پرنور کند و چشمهای حکمت از دل وی بگشاید و در یک روایت دوستی دنیا از دل وی ببرد». و سعد از بزرگان صحابه بود. گفت، «یا رسول الله دعا کن تا دعا مرا اجابت بود به هر دعا که کنم». گفت، «حلال خور تا دعا مستجاب شود». و رسول (ص) گفت، «بسیار کس طعام و جامه و غذای وی حرام است، آنگاه دست برداشته دعا می کند، چنین دعا کی اجابت کنند؟» گفت، «خدای تعالی را فرشته ای است بر بیت المقدس. هر شبی منادی می کند که هرکه حرام خورد خدای تعالی از وی خشنود نباشد و از وی نه فریضه پذیرد و نه سنت». و گفت، «هرکه جامه ای خرد به ده درم که یک درم از وی حرام بود، تا آن جامه بر تن وی بود نماز وی نپذیرند». و گفت، «هر گوشتی که از حرام رسته باشد آتش به وی اولیتر». و گفت، «هرکه باک ندارد که مال از کجا به دست آرد، خدای تعالی باک ندارد که وی را از کجا خواهد به دوزخ افکند». و گفت، «عبادت ده جزو است، نه جزو از وی طلب حلال است». و گفت، «هرکه شب به خانه شود مانده از طلب حلال، آمرزیده خسبد و بامداد که برخیزد خدای تعالی از وی خشنود بود». و گفت، «خدای تعالی می گوید کسانی که از حرام پرهیز کنند، شرم دارم که با ایشان حساب کنم». و گفت، «یک دروم از ربوا صعب تر است از سی بار زنا که در مسلمانی بکنند». و گفت، «هرکه مالی از حرام کسب کند، اگر به صدقه دهد نپذیرند و اگر بنهد زاد بود به دوزخ». ,

و ابوبکر صدیق از دست غلامی شربتی شیر بخورد و آنگاه بدانست که نه از وجه است. انگشت به حلق فرو برد تا قی کرد و بیم آن بود که از رنج و سختی آن روح از وی جدا شدی و گفت، «بار خدایا به تو پناهم از آن قدر که در رگها بماند که بیرون نیامد». و عمر همچنین کرد که به غلط از شیر صدقه به وی دادند. و عبدالله بن عمر می گوید، «اگر چندان نماز کنید که پشتها کوژ شود و چندان روزه دارید که چون موی شوید به باریکی، سود ندارد و نپذیرند الا به پرهیز از حرام». و سفیان ثوری می گوید، «هرکه از حرام صدقه دهد یا خیری کند، چون کسی باشد که جامه ای پلید به بول بشوی تا پلیدتر شود». و یحی بن معاذ رازی گوید، «طاعت خزانه خدای تعالی است و کلید وی دعاست و دندانهای وی لقمه حلال است». و سهل بن عبدالله تستری گوید که، «هیچ کس به حقیقت ایمان نرسد الا به چهار چیز. همه فرایض بگذارد به شرط سنت و حلال خورد به شرع و ورع و از همه ناشایستها دست بدارد به ظاهر و باطن و هم بر این صبر کند تا مرگ». ,

و گفته اند که هرکه چهل روز شبهت خورد، دل وی تاریک شود و زنگار گیرد. و ابن المبارک گوید، «یک درم از شبهت به خداوند دهم دوست تر دارم از آن که صد هزار درم به صدقه دهم». و سهل تستری گوید، «هرکه حرام خورد، هفت اندام وی در معصیت افتد ناچار، اگر وی خواهد و اگر نخواهد و هرکه حلال خورد، همه اندام وی به طاعت بود و توفیق خیرات به وی پیوسته باشد.» ,

و اخبار و آثار در این باب بسیار است. و به سبب این بود که اهل ورع احتیاط عظیم کرده اند و یکی از ایشان وهب بن الورد بوده است که هیچ چیز نخوردی که ندانستی از کجاست. یک روز مادرش قدحی شیر به وی داد. پرسید که از کجاست و بها از کجا آورده اند و از کی خریده اند. چون همه بدانست گفت گوسفند چرا از کجا کرده است و از جایی چرا کرده بود که مسلمانان را در آن حقی بود، نخورد. مادرش گفت، «بخور که خدای تعالی بر تو رحمت کند.» گفت، «نخواهم اگرچه رحمت کند که آنگاه به رحمت وی رسیده باشم به معصیت و این نخواهم.» و بشر حافی را پرسیدند که از کجا می خوردی و وی احتیاط کردی. گفت از آنجا که دیگران می خورند، ولیکن فرق بود میان آن که می خورد و می گوید و میان آن که می خورد و می خندد و گفت، «بهتر از آن نبود که دست کوتاه تر و لقمه کمتر». ,

بدان که حلال و حرام را درجات است و همه از یک گونه نیست. بعضی حلال است و بعضی حلال پاک است و بعضی پاک تر و همچنین از حرام بعضی صعب تر است و پلید تر و بعضی کمتر، چنان که بیماری که حرارت وی را زیان دارد، آنچه گرمتر باشد زیان بیشتر دارد. و گرمی بر درجات که انگبین نه چون شکر بود، حرام نیز همچنین است. ,

و طبقات مسلمانی در ورع از حرام و شبهت بر پنج درجه است: ,

درج اول ورع عدول است و آن ورع عموم مسلمانان است. هرچه فتوای ظاهر آن را حرام دارد از آن دور باشد و این کمترین درجات است. و هرکه این ورع در دست دارد عدالت وی باطل باشد و او را فاسق و عاصی گویند. و این جای نیز درجات است که کسی که مال دیگری به عقدی فاسد به رضای وی بستاند حرام است، ولیکن آن که به غضب ستاند حرام تر و اگر از یتیم و درویشی ستاند عظیم تر و عقد فاسد چون سبب ربوا بود حرامی آن عظیم تر، اگرچه حرامی بر همه افتد. و هرچه حرام تر عاقبت بیشتر و امید عفو ضعیفتر، چنان که بیماری را که انگبین خورد، خطر وی بیشتر از آن که فانیذ و شکر خورد و چون بیشتر خورد خطر وی بیش از آن که اندک خورد. ,

و تفصیل آن که حرام کدام است و حلال کدام، کسی داند که همه فقه برخواند و بر کسی واجب نیست همه فقه برخواندن که آنکس که قوت وی نه از مال غنیمت و نه از گزید اهل ذمت است، او را چه حاجت بود به کتاب غنایم و جزیه خواندن ولیکن بر هر کسی آن واجب باشد که بدان محتاج است، چون دخل وی از بیع و شراست، علم بیع و شرا بر وی واجب بود و اگر مزدوری است، علم آن پیشه بر وی واجب بود آموختن. ,

گروهی گمان کرده اند که مال دنیا همه حرام است یا بیشتر حرام و سه قسم شده اند: آن قوم که احتیاط و ورع بر ایشان غالب بوده است. گفته اند هیچ چیز نخورید، مگر گیاه که در دشت باشد و گوشت ماهی و صید و مثل این. و گروهی که بطالت و شهوت بر ایشان غالب بوده است. گفته اند فرق نباید کرد آن همه می بباید خورد. و گروهی که به اعتدال نزدیکتر بودند، گفتند آن همه نباید خورد الا به مقدار ضرورت و این هر سه خطاست قطعا، بلکه درست آن است که حلالی روشن و حرامی روشن و شبهتی در میانه می باشد تا به قیامت، چنان که رسول (ص) گفته است، «آن کس که می پندارد که از مال دنیا حرام بیشتر است غلط می کند که حرام بسیار است لیکن بیشتر نیست». و فرق است میان بسیار و بیشتر، چنان که بیمار و مسافر لشکری بسیارند، ولیکن بیشتر ایشان نه اند. و ظالمان بسیارند، ولیکن مظلومان بیشترند و وجه این غلط در کتاب احیا به شرح و برهان گفته ایم. ,

و اصل آن است که بدانی که خلق را نفرموده اند که چیزی خورند که در علم خدای تعالی حلال باشد که در طاقت کس نیاید، بلکه فرموده اند که آن خورند که پندارند حلال است و حرامی آن پیدا نبود و این همیشه آسان به دست آید. و دلیل بر این آن است که رسول (ص) از مطهره مشرکی طهارت کرده است و عمر از سبوی زنی ترسا طهارت کرده است و اگر به شبهه بودندی نخوردندی و پلید خوردن حلال نبود. و غالب آن بود که دست ایشان پلید بود که خمر خورده باشند و مردار خورده ولیکن چون پلیدی ندانستی به پاکی گرفتند. ,

و صحابه در هر شهری که رسیدندی، طعام خریدندی و معاملت کردندی، با آن که در روزگار ایشان دزد و ربوا دهنده و خمر فروش همه بودند و دست از مال دنیا بنداشتند و همه را نیز برابر ندانستند و به قدر ضرورت قناعت نکردند، پس باید که بدانی که مردمان در حق تو شش قسم اند: ,

قسم اول ,

آثار امام محمد غزالی

9 اثر از ارکان معاملت مسلمانی - رکن دوم - رکن معاملات در کیمیای سعادت امام محمد غزالی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ارکان معاملت مسلمانی - رکن دوم - رکن معاملات در کیمیای سعادت امام محمد غزالی شعر مورد نظر پیدا کنید.