بدان که حسبت بر همه مسلمانان واجب است. این علم حسبت از غزالی کیمیای سعادت 73
1. بدان که حسبت بر همه مسلمانان واجب است. این علم حسبت و شرط آن دانستن واجب بود که هر فریضه ای که شرایط آن نشناسند، گزاردن آن ممکن نشود. و حسبت را چهار رکن است: یکی محتسب و یکی آن که حسبت بر وی است و یکی آن که حسبت در وی است و یکی چگونگی احتساب.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که محتسب را از سه خصلت چاره نیست: علم و ورع و حسن از غزالی کیمیای سعادت 74
1. بدان که محتسب را از سه خصلت چاره نیست: علم و ورع و حسن خلق که چون علم ندارد منکر از معروف باز نشناسد و چون ورع نبود اگرچه باز شناسد کار به غرض کند و چون خلق نیکو نبود چون او را برنجانند و خشم او برآید خدای را فراموش کند و برحد بنایستد و آنچه کند به نصیب نفس کند نه به نصیب حق، حسبت او معصیت گردد.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که در این روزگار عالم پر از منکرات است و خلق نومید از غزالی کیمیای سعادت 75
1. بدان که در این روزگار عالم پر از منکرات است و خلق نومید شده اند که این صلاح پذیر و به سبب آن که بر همه قادر نه اند از آنچه قادرند نیز معرض اندکسانی که اهل دین اند چنین اند، اما اهل غفلت خود بدان راضی اند. و روا نباشد که بدانچه بینی خاموش باشی و ما به هر جنسی از آن اشارت کنیم که جمله آن گفتن ممکن نگردد و این منکرات بعضی در مسجدهاست و بعضی در بازارها و بعضی در راهها و بعضی در گرمابه ها و بعضی در خانه ها.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
آن بود که کسی نماز کند و رکوع و سجود تمام به جای نیاورد از غزالی کیمیای سعادت 76
1. آن بود که کسی نماز کند و رکوع و سجود تمام به جای نیاورد یا قرآن خواند و لحن و خطا کند. یا موذنان که قومی بانگ نماز به هم کنند و به الحان بسیار همی کنند که آن منهی است و در وقت حی علی الفلاح جمله تن از قبله بگردانند. و دیگر آن که خطیب جامه سیاه ابریشمین پوشد و شمشیر به زر دارد که این حرام است. و دیگر نشاید که در مسجدها هنگامه گیرند و قصه گویند و شعر خوانند یا تعویذ فروشند یا چیزی دیگر. و دیگر آمدن دیوانگان و مستان در مسجد چون آواز بردارند و اهل مسجد را از ایشان رنج رسد، اما کودکی که خاموش بود و دیوانه ای که از او رنج نبود و مسجد آلوده نکند، روا بود که در شود، اما اگر کودک به نادر در مسجد بازی کند منع واجب نیاید که زنگیان در مسجد مدینه به حربت و درق بازی می کردند. و عایشه رضی الله عنها نظاره می کرد. ولیکن اگر بازی گاه گیرند منع باید کرد. و اگر کسی درزی کند یا چیزی نویسد که مردم را از آن رنجی نباشد روا بود. ولیکن اگر به دکان گیرد و همیشه از آن رنجی نباشد، روا بود، ولیکن اگر به دکان گیرد همیشه مکروه بود. اما کاری که به سبب آن غلبه در مسجد پدید آید: چون حکم کردن بر دوام و قباله نبشتن، نشاید مگر گاه گاه که حکمی فرارسد که رسول (ص) گاه گاه کرده است.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
آن که به خرنده دروغ گویند و عیب کالا پنهان دارند و از غزالی کیمیای سعادت 77
1. آن که به خرنده دروغ گویند و عیب کالا پنهان دارند و تراز و سنگ و چوب گز راست ندارند و در کالا غش در کنند و چنگ و چغانه فروشند و صورت حیوانات فروشند برای کودکان در عید و شمشیر و سپر چوبین فروشند برای نوروز و بوق سفالین برای سده و کلاه و قبای ابریشمین فروشند برای جامه مردان و جامه رفو کرده و گازر شسته فروشند و فرانمایند که نو است و همچنین هر چه در آن تلبیسی باشد و مجمره و کوزه و دوات و اوانی سیم و زر فروشند و امثال این.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
آن است که ستون در شاهراه بنهند و دکان کنند چنان که از غزالی کیمیای سعادت 78
1. آن است که ستون در شاهراه بنهند و دکان کنند چنان که راه تنگ شود و درخت کارند و قابول بیرون آرند، چنان که اگر کسی بر ستور بود در آنجا کوبد. و خروارهای بار بنهد و ستور ببندند و راه تنگ گردانند و این نشاید الا به قدر حاجت، چندانکه فرو گیرند و با خانه نقل کنند.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
آن بود که عورت از زانو تا ناف پوشیده ندارد و ران در از غزالی کیمیای سعادت 79
1. آن بود که عورت از زانو تا ناف پوشیده ندارد و ران در پیش قایم نهد برهنه کرده تا بمالد و شوخ باز کند، بلکه اگر دست در زیر ازار بر آن فرا گیرد، نشاید که بسودن به معنی دیدن بود. و صورت حیوان بر دیوار گرمابه منکر است. واجب بود تباه کردن آن یا بیرون آمدن. و دیگر دست و طاس و سطل پلید در آب اندک کردن که منکر باشد بر مذهب شافعی و انکار نتوان کرد بر مالکی که به مذهب او روا بود. و آب بسیار ریختن و اسراف کردن از منکرات است و منکرات دیگر هست که در کتاب طهارت گفته ایم.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
فرش ابریشمین و مجمره و گلابدان سیمین و پرده های آویخته از غزالی کیمیای سعادت 80
1. فرش ابریشمین و مجمره و گلابدان سیمین و پرده های آویخته که بر آن صورت بود اما صورت بر فرش و بالش روا بود. و مجمره بر صورت حیوان منکر بود. اما سماع رود و نظاره زنان در مردان جوان تخم فساد بود و حسبت بر این همه واجب آید و اگر نتواند، بیرون آمدن واجب بود. احمد حنیل برای سرمه دانی سیمین که بدید، برخاست و بیرون آمد. و همچنین اگر در مهمانی مردی بود که جامه دیبا دارد یا انگشتری زرین، نشاید آنجا نشستن و اگر کودکی ممیز جامه ابریشمین دارد هم نشاید که این حرام است بر ذکور امت، چنان که خمر حرام است. و نیز چون خو فراکند، شره آن بعد از بلوغ بر وی بماند، اما چون ممیز نبود و لذت آن درنیابد، مکروه بود، ولیکن همانا به درجه تحریم نرسد.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که ولایت داشتن کار بزرگی است و خلافت حق است در از غزالی کیمیای سعادت 81
1. بدان که ولایت داشتن کار بزرگی است و خلافت حق است در زمین چون بر سبیل عدل بود. و چون از عدل و شفقت خالی بود خلافت ابلیس لعنته الله هیچ سبب فساد عظیم تر از ظلم والی نیست. و اصل ولایت داشتن علم و عمل است و علم ولایت دراز است. اما عنوان علمها آن است که والی باید که بداند که او را بدین عالم برای چه آورده اند و قرارگاه او چیست و دنیا منزلگاه اوست نه قرارگاه او. و او بر صورت مسافری است که رحم مادر بدایت منزل اوست و لحد گور نهایت او. و هر سالی و هر ماهی و روزی که می گذرد از عمر او، چون مرحله ای است که بدان نزدیک می شود به قرارگاه خود و هرکه را به قنطره ای گذر باید کرد. چون به عمارت قنطره روزگار به سر برد و منزلگاه فراموش کند بی عقل بود و عاقل آن بود که در منزل دنیا جز به زاد راه مشغول نشود و از دنیا به قدر ضرورت و حاجت قناعت کند. و هرچه بیش از آن بود همه زهر قاتل بود و به وقت مرگ خواهد که همه خزاین او پرخاکستر بود، پس هرچند جمع بیش کند درد و حسرت بیش بود و نصیب او جز به قدر کفایت نبود و باقی همه وزر و بال آن جهان باشد و در وقت مرگ جان کندن بر او سخت تر بود، و این آن وقت بود که حلال بود و اگر از حرام بود خود عذاب و عقوبت بر این حسرت بگذارد.
برای مشاهده کامل کلیک کنید