بار خدایا ز مرگ منت چه آید از قطران تبریزی مقطع 25
              1. بار خدایا ز مرگ منت چه آید 
              بی گنهان را ز غم مکش که نشاید 
            
    
              1. بار خدایا ز مرگ منت چه آید 
              بی گنهان را ز غم مکش که نشاید 
            
              1. ملکان را ز آسمان کبود 
              چون تو هرگز کریم و راد نبود 
            
              1. فراق دیدن جانان دل و جانم دژم دارد 
              دلم پر آب و چین دارد تنم پر تاب و خم دارد 
            
              1. اسب طرب و عیش تو ای شاه بزین باد 
              جان و تن خصمان تو پیوسته بزین باد 
            
              1. خدایگان جهان را طبیب دارو داد 
              موافق آمد از بهر آنکه نیکو داد 
            
              1. ماهی دل من بر دو دل خویش بمن داد 
              من هستم از او خرم و او هست ز من شاد 
            
              1. دل مسکین مرا کژدم دوری بگزید 
              تا برفت آن صنم دلبر و دوری بگزید 
            
              1. رنگ زمین زرد گشت و طبع هوا سرد 
              رطل می سرخ گیر بر بهی زرد 
            
              1. خدایگانا با تو زمانه ساخته باد 
              دلت فروخته باد و تنت فراخته باد 
            
              1. خدایگانا چشم دلت فروخته باد 
              بآتش غم جان عدوت سوخته باد 
            
              1. چو باد خزان بر درختان وزید 
              همه کس بموی خز اندر خزید 
            
              1. تا جهان باشد بکام و نام شاهنشاه باد 
              آفتابش تاج باد و آسمانش گاه باد