15 اثر از مقطعات در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مقطعات در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

مقطعات در دیوان اشعار قطران تبریزی

1 ای آنکه چون تو زیر فلک شهریار نیست آمد بهار خرم و کس شاد خوار نیست

2 اندر بهی شدنت بیابد بها بهار تا تو بهی نیابی کس را بهار نیست

3 تا تو بهار یافتی از درد خستگی اندر همه جهان تن کس بی نهار نیست

4 جاوید جانت را بتن اندر قرار باد کز تو بگیتی اندر کس را قرار نیست

1 ای آنکه مر ترا بجهان در نظیر نیست آنکو خطر نیافت ز فیضت خطیر نیست

2 ای یادگار آنکه نبودش نظیر کس ای دلفروز آنکه کس او را نظیر نیست

3 تو ماه روزگاری و او میر روزگار چون او و چون تو بر بزمین ماه و میر نیست

4 چندان که داشت تاج و سریر ولوا جهان چون تو سزای تاج ولوا و سریر نیست

1 چو باد خزان بگذرد بر درخت کند پرنیان بر تنش لخت لخت

2 از آن پس که در باغ بلبل بساخت ز بیجاده تاج و ز پیروزه تخت

3 در او تخت زرین نهاده است زاغ بشد بلبل از باغ و بربست رخت

4 بکهسار کافور بیزد هوا بپالیز دینار ریزد درخت

1 شهریارا خرمی کن کاول شهریور است با دلارامی که با هر شادئی اندر خور است

2 جان و دل را مونس است و با گل و با نرگس است نوبهار مجلس است و آفتاب لشگر است

3 این جهان همچون صدف گشت و تو او را گوهری بر صدف چندان فتد قیمت که او را گوهر است

1 تا نگارین من سرائی گشت پیشه من غزل سرائی گشت

2 تا جدا گشتم از دو زلف دو تاش پشتم از باد غم دو تائی گشت

3 چشم بی خواب من به آب اندر غرقه چون مرد آشنائی گشت

1 مرغ وفا برون ز جهان آشیان گرفت عنقا صفت ز عالم وحدت کران گرفت

2 از خون دل کنار زمین موج زد چنانکه ز آسیب موج دامن مغرب نشان گرفت

3 طوفان درد کشتی دل را ز راه برد سیلاب غم خرابه جان در میان گرفت

1 همیشه شاه شدادی ز بخت خویشتن شاد است بملک اندر چو پرویز است و بد خواهش چو فرهاد است

2 ز خوبان مجلس عالیش چون فرخار و نوشاد است عدو زو سال و مه شاد است

3 همیشه کار او جود است و دائم شغل او داد است هر آن چیزی که شاهان را بباید ایزدش داد است

4 روان بد سگالانش ز بند غم بفریاد است روان نیکخواهانش ز بند سختی آزاد است

1 این جهان را سایه تو باد بر سر جاودان زانکه چندانی که هستی این جهان جان پرور است

2 گرد سم اسب تو در چشم شاهان توتیا است نعل سم اسب تو بر فرق میران افسر است

3 گر کسی صد سال یزدان را پرستد روز و شب چون مهی کین تو جوید جاودانه کافر است

4 دست و چشمت جفت ساغر باد و جفت روی دوست تا بگیتی نام دلدار است و نام ساغر است

1 گوشی که در حلقه او بود لفظ تو مالیده سفاهت هر بدگهر شده است

2 چشمی که خاک درگه تو سرمه داشتی راه ذهاب چشمه خون جگر شده است

3 بودی نیام تیغ فصاحت زبان من واکنون ببین که ترکش تیر سحر شده است

1 ای شهی کز مهر تو چون بهرمان گردد چمست جام می بستان که عید فرخ و جشن جمست

2 چون جمت با دادیار و ملک نارفته ز چنگ رخ ز می بیجاده رنگ و دل ز ناز و نوش مست

3 با رضای تو ولی را خار گردد چون حریر با خلاف تو عدو را شهد گردد چون کبست

4 گر بدریا در نهان گردد چو ماهی خصم تو زو برون آری بزو بینش چو ماهی را بشست

آثار قطران تبریزی

15 اثر از مقطعات در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مقطعات در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی