23 اثر از قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی

1 شده است بلبل داود و شاخ گل محراب فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟

2 یکی سرود سراینده از ستاک سمن یکی زبور روایت کننده از محراب

3 نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه شکن شکن شده آب از شمال چون مضراب

4 شکوفه ریخته از شاخ نار زیر درخت چنان نبشته درم پیش ریخته ضراب

1 آن پری نشگفت اگر از خوبرویان سر بود گر بنفشه پر گر و از سنبلش افسر بود

2 شکر لؤلؤ نمایست آن لب رامش فزای گر میان شکر اندر چشمه کوثر بود

3 اندر آن بالا و روی او پدید آید همی آنکه در کشمیر باشد و آنکه در کشمر بود

4 گر ببوئی آن دو زلف و گر ببوسی آن دو لب جاودان در کام عمرت عنبر و شکر بود

1 دیر آمدن شاه برآورد ز من دود گر دیرتر آید برود جان و تنم زود

2 از بسکه همی دارم در سینه غم شاه خون دل ریشم زره دیده بپالود

3 با پشت خم آگینم و با کام سم آگین با چشم دم آلودم و با جان غم آلود

4 چون لاله رخم زردتر از چهره زر گشت چون کوه تنم زارتر از کاه بفرسود

1 همی ستیزه برد زلف یار با شمشاد شگفت نیست گر از وی همیشه باشم شاد

2 گهی بپیچد و بستر بسیجد از دیبا گهی بتازد و زنجیر سازد از شمشاد

3 ز قیر بر گل خندان هزار سلسله بست ز مشگ بر مه تابان هزار نافه گشاد

4 گره گشاید از او باد و مشگ بارد ماه زره نماید از او ماه و مشگ ساید باد

1 تا بجان در عقل باشد تا بتن در جان بود جان و تن را از لب و جام و لب جانان بود

2 جان و تن را خود غذا می باشد و جانان بدانک می غذای تن بود جانان غذای جان بود

3 گرچه تن باشد غمی با جام می باشد قوی ورچه جان غمگین چو با جانان بود شادان بود

4 خوش بود خوردن ز دست دوست می آن را که دوست بچه خاقان و می پرورده دهقان بود

1 خدایگانا جان منا بجان و سرت که جان بشد ز برم تا جدا شدم ز برت

2 چو موی گشت تنم تا خبر شنیدن تو چگونه باشم آندم که نشنوم خبرت

3 اگرچه خواب و خور من چو زهر گشت رواست بهر کجا که توئی نوش باده خواب و خورت

4 ز خورد و خواب ندارد خبر تنم شب و روز ز هجر طلعت فرخنده چو ماه و خورت

1 ملکا تنت ز جان آمده جانت از خرد است اورمزدی تو و فرخنده سپندارمذست

2 شادمان بنشین و ز دست دلفروز بتان باده بستان که جهان با دل خصمانت بداست

3 وعده عمر تو از یزدان صدبار ده است وعده ملک تو از باری ده بار صداست

4 بخت فیروز تو پاینده تر است از که قاف بخت خصمان تو چون آب میان سبد است

1 هرکه او را میل خاطر سوی ارزانی بود او برنج و خواری ارزانی و ارزانی بود

2 من بچشم یار از آن خوارم که ارزان یافتست چون ببینی خواری هرچیز ز ارزانی بود

3 بر جفای صد شبش ناید پشیمانی شبی بر وفای یک شبش صد شب پشیمانی بود

4 چون مرا شادان ببیند جفت غمگینی شود چون مرا غمگین ببیند یار شادانی بود

1 ای نگار خند خندان یک زمان با من بخند تا کی این خشم تو تا کی چند از این ناز تو چند

2 شرم بردار از میان و جام می بر دست گیر بند بگشا از میان و لب ز خندیدن مبند

3 گر مرا بی بند خواهی بند بگشا از میان ور مرا بی گریه خواهی شاد بنشین و بخند

4 سرخ می مانا بجام زر همیدادی مرا آن لب و می مر مرا اندیشه ای در دل فکند

1 هرکه جانان را بمهر اندر عدیل جان کند گر تواند جان خویش اندر ره جانان کند

2 هرکه جوید رای دلبر کی رضای دل کند هرکه خواهد کام جانان کی هوای جان کند

3 سرو بالا دلبر تیرافکن و پیکان مژه بی گمان هزمان دلم را جای آن پیکان کند

4 روی او از ارغوان بر پرنیان خرمن زند زلف او از غالیه بر ارغوان چوگان کند

آثار قطران تبریزی

23 اثر از قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی