23 اثر از قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی

1 اگرچه جانان کسرا عزیز چون جان نیست مرا جهان و سرو جان بجای جانان نیست

2 نباشد انده جانان چو آمد انده جان مراست انده جانان و انده جان نیست

3 شفا و راحت جان من آن دو مرجان بود چگونه باشد جانم کش آن دو مرجان نیست

4 در ابر زلف نهان بوده ماه عارض دوست کنون بگردوی آن ابر هیچ گردان نیست

1 سرخ گل بشکفت وزو شد باغ و بستان بابها خلد بگشاده است گوئی سوی بستان بابها

2 بید را از باد بالش سرو را از آب کش مرغ را از لاله بستر مرغ را از نم نما

3 شاخ گل گشته دو تا چون عاشقان از بار هجر ساخته بلبل بر او چون عاشقان زیر و دو تا

4 گل چو شمع افروخته بلبل بر آن دلسوخته گل ز گلبن با نوا شد بلبل از گل بانوا

1 تا داد باغ را سمن و گل بنونوا بلبل همی سراید بر گل بنونوا

2 رود و سرود ساخته بر سرو فاخته چون عاشقی که باشد معشوق او نوا

3 مشک و عبیر بارد بر گلستان شمال در و عقیق کارد در بوستان هوا

4 بر نیلگون بنفشه فشاند شکوفه باد همچون ستارگان زبر نیلگون سما

1 تا دل من در هوای نیکوان گشت آشنا در سرشک دیده ام کرد این دل خونین شنا

2 تا مرا بیند بلا با کس نبدد دوستی تا مرا بیند هوی با کس نگردد آشنا

3 من بدی را نیک تر جویم که مرد مرا بدی من بلا را بیشتر خواهم که مردم را بلا

4 گر بلای عاشقی بر من قضای ایزدیست تن نهادم بر بلا و دل ببستم بر قضا

1 کنون که شد حضری بلبل و غراب غریب بعید شد گل نار و گل بنفشه قریب

2 هزار دیبا در باغ گسترید صبا نگارهاش بدیع و طرازهاش غریب

3 شده چو مذبح عیسی ز بلبل و گل باغ درخت گل چو بپیروزه و عقیق صلیب

4 جهان پیر صبی وار پر حلی و حلل هواش دایه و پستانش ابر و غیث حلیب

1 نگار ناردانی لب بهار نارون بالا میان لاله نعمان نهفته لؤلؤ لالا

2 دلش یکتائی اندر مهر و بالا چون دلش یکتا بدان بالای یکتائی مرا درد دو تا بالا

3 همی غارت کند صبرم بدان دو نرکس شهلا همی شکر کند زهرم بدان دو زهره زهرا

4 ز مهر سیم سیمائی مرا دینارگون سیما همی نالم ز درد او چو سعد اندر غم سما

1 دارد آن وشی رخ و وشی برو وشی سلب رادگاه غمزه چشم و زفت گاه بوسه لب

2 لؤلؤ لالا شرا از لاله نعمان صدف لاله نعمانش را از عنبر سارا سلب

3 چشم او مخمور و من خوردم بجام مهر می زلف او لرزان و من دارم ز داغ هجر تب

4 زلف شبرنگش مرا ناهید بنماید بروز روی رخشانش مرا خورشید بنماید بشب

1 فراز ماه بتا زلف مشگبوی متاب متاب زلف و دل ما بداغ مهر متاب

2 و گر بتابی زلف و دلم بتابد روی بجای دل تن و جانم بتاب و زلف متاب

3 رخت بگونه عناب خورده آن عنب دهانت پرده عناب کرده عنبر ناب؟

4 بپیش عارض تو روی من چنان باشد که پیش چشمه خورشید داری اسطرلاب

1 ای روا بر شهریاران جهان فرمان ترا هرچه باید خسروانرا داده آن یزدان ترا

2 هرکجا ماهی است یا ساقیست یا دربان ترا هرکجا شاهی است یا بندی است یا مهمان ترا

3 دشت همچون محشر است از خیل گوناگون ترا شهر همچون جنت است از نعمت الوان ترا

4 ساقیان ما هروی و چیره بر مردان ترا مطربان چرب دست و چیره بر دستان ترا

1 بهر چیزی بود خرسند هرکش قدر بی بالا بهفت اقلیم نپسندد کسی کش همتی والا

2 ز خاک و باد و آب آتش شرف دارد فزون زیرا که چون باشد سوی پستی بود میلش سوی بالا

3 ندارد هیچ مخلوقی بعالم قدرت خالق ندارد هیچ مولایی بگیتی همت مولا

4 همیشه همت مولا فراز شیب و گل باشد همیشه همت مولا فراز گنبد اعلا

آثار قطران تبریزی

23 اثر از قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی