1 نگار ناردانی لب بهار نارون بالا میان لاله نعمان نهفته لؤلؤ لالا
2 دلش یکتائی اندر مهر و بالا چون دلش یکتا بدان بالای یکتائی مرا درد دو تا بالا
3 همی غارت کند صبرم بدان دو نرکس شهلا همی شکر کند زهرم بدان دو زهره زهرا
4 ز مهر سیم سیمائی مرا دینارگون سیما همی نالم ز درد او چو سعد اندر غم سما
1 اگرچه من نکنم عاشقی بطبع طلب کند طلب دل من عاشقی ز مهر . . . ب
2 گهی ز دیده خروشم کز اوست دل بعذاب گهی ز دل کنم افغان کز اوست جان به تعب
3 ز دیده جیحون باران ز دل جحیم نشان ز هول هر دو بلا جان من گرفته هرب
4 بهیچ چیز نباشند عاشقان خرسند نه شان بهجر شکیب و نه شان بوصل طرب
1 بنفشه زلفی و سیمین برو عقیقی لب بروی مایه روز و بموی مایه شب
2 سلبش سرخ و می سرخ در فکنده بجام لبش برنگ می و عارضش برنگ سلب
3 بلای تن بدو زلف و جفای جان بدو رخ هلاک دین بدو چشم و نشاط دل بدو لب
4 مرا بطمع لبانش بخست مژگانش چنانکه خرا خلد مرد را بطمع رطب
1 دارد آن وشی رخ و وشی برو وشی سلب رادگاه غمزه چشم و زفت گاه بوسه لب
2 لؤلؤ لالا شرا از لاله نعمان صدف لاله نعمانش را از عنبر سارا سلب
3 چشم او مخمور و من خوردم بجام مهر می زلف او لرزان و من دارم ز داغ هجر تب
4 زلف شبرنگش مرا ناهید بنماید بروز روی رخشانش مرا خورشید بنماید بشب
1 شده است بلبل داود و شاخ گل محراب فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟
2 یکی سرود سراینده از ستاک سمن یکی زبور روایت کننده از محراب
3 نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه شکن شکن شده آب از شمال چون مضراب
4 شکوفه ریخته از شاخ نار زیر درخت چنان نبشته درم پیش ریخته ضراب
1 فراز ماه بتا زلف مشگبوی متاب متاب زلف و دل ما بداغ مهر متاب
2 و گر بتابی زلف و دلم بتابد روی بجای دل تن و جانم بتاب و زلف متاب
3 رخت بگونه عناب خورده آن عنب دهانت پرده عناب کرده عنبر ناب؟
4 بپیش عارض تو روی من چنان باشد که پیش چشمه خورشید داری اسطرلاب
1 کنون که شد حضری بلبل و غراب غریب بعید شد گل نار و گل بنفشه قریب
2 هزار دیبا در باغ گسترید صبا نگارهاش بدیع و طرازهاش غریب
3 شده چو مذبح عیسی ز بلبل و گل باغ درخت گل چو بپیروزه و عقیق صلیب
4 جهان پیر صبی وار پر حلی و حلل هواش دایه و پستانش ابر و غیث حلیب
1 لاله داری شکفته بر مهتاب مشگ داری گرفته بر مه تاب
2 مشگ چون موی تو ندارد بوی ماه چون روی تو ندارد تاب
3 پیل با عشق تو ندارد پای شیر با هجر تو ندارد تاب
4 گر بهجر اندرون درنگ آری جانم از تن برون شود بشتاب
1 ز پی آفت هر چیز پدید است سبب سبب آفت من فرقت آن سیم غبب
2 گر سوی دیده من خواب نیاید نه شگفت ور طرب سوی دل من نگراید نه عجب
3 کاندر آن بستد اندوه و غمش معدن خواب وندرین در برگرفت انده او جای طرب
4 دل من غافل بی آنگه مرا گیرد خواب تن من لرزان بی آنکه مرا گیرد تب
1 نسیم آب بماند ببوی عنبر ناب سرشگ ابر بماند بلؤلؤ خوشاب
2 گرفت باز کنون لاله برک جای ترنج گرفت باز کنون عندلیب جای غراب
3 خروش بلبل بر شاخ گل بوقت سحر چنانکه عاشق و معشوق در شده بعتاب
4 هرآنچه بلبل گوید کندش قمری رد هر آنچه قمری گید دهدش سار جواب