آثار قاسم انوار

صفحه 8 از 69
69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار

1 از ما خبر برید بدان عاشقان مست : پیمانه پر کنید، که پیمان ما شکست

2 صورت نبست شیوه زهد و صلاح ما با عاشقان مست نشستیم می بدست

3 ماییم و جام باده و رندی و عاشقی تا عاقبت شویم برین در چو خاک پست

4 با ما سخن ز باده و ساقی و جام گوی کازاده است از دو جهان رند می پرست

1 سخنی می رود بوجه صواب همه قشرند و دوست لب لباب

2 دوست در پرده می نماید روی دل ما چاک می زند جلباب

3 ما و دلدار خوش نشسته بهم «اغلق الباب، ایها البواب »

4 از خدا رحمتیست پنهانی دل بیدار و دیده بی خواب

1 من اگر توبه شکستم کرمش موفورست پیش دریای کرم توبه من محصورست

2 جرم بخشیدن و الطاف نمودن کرمست چه توان گفت؟ که این واعظ ما مغرورست

3 یا از یار جدا نیست، چه شاید گفتن؟ زاهد شهر ازین قصه بغایت دورست

4 هرکه او بانگ «اناالحق » زدم یار شنید شاه عالم شد و در هر دو جهان منصورست

1 دل چه دیدست؟ که دیوانه آن یار شدست جان چه نوشید؟ که پیمانه اسرار شدست

2 فتنه و شور قیامت ز روانها برخاست مگر از خلوت جان جانب بازار شدست؟

3 این همه نعره و فریاد و فغان دانی چیست؟ دوست خود را ز پس پرده خریدار شدست

4 من چه گویم که چه افتاد دلم را؟ که مدام کعبه بگذاشته و جانب خمار شدست

1 زهی شوق و زهی شوق، زهی عشق و تمنا! زهی عشق جهانسوز، زهی حسن و تولا!

2 زهی لطف و کرامت، زهی خوش قد و قامت زهی روز قیامت، زهی نور تجلا

3 زهی یار و زهی یار، و زهی مونس احرار زهی معدن اسرار، زهی منصب اعلا

4 زهی نور و زهی نور، زهی رایت منصور زهی آیت مشهور، تقدس و تعالا

1 لب عالم منم،چه لب؟لب لب منکر این سخن مباش، «فتب »

2 عقل و جانم ربود و حیران ساخت این بود شاق عشق ونشائه حب

3 گر به جائی رسیده ای،ای دل سخن از ماه گو، چه جای شهب؟

4 گر ترا آه آتشین باشد در دمی حاصلست رفع حجب

1 دوست در مجلس جان آمد و محفل آراست شیوها کرد که هرگز بصفت ناید راست

2 باده نوشید و غزل خواند و صراحی در دست هر کجا رفت بدین شیوه قیامت برخاست

3 گر ترا دیده دل روشن و صافی باشد پرتو نور تجلی ز جبینش پیداست

4 باده ام دادی و گفتی که: ز ما شاکر باش گر همه شکر شوم شکر تو نتوانم خواست

1 آن ماه شب افروز، که در پرده نهانست در پرده نهانست، ولی پرده درانست

2 روشن نتوان گفت که: سر چیست؟ که آن یار با نام و نشان آمد و بی نام و نشانست

3 مشکل همه اینست که: در عالم تمییز آنرا که دو اخوانی درد تو همانست

4 با خواجه حکایات نهایات مگویید کو عاشق جان نیست، ولی عاشق نانست

1 بآفتاب جمالت، که نور دیده ماست که آفتاب جمالت ز ذرها پیداست

2 میان باغ جهان از زلال وصل حبیب نهال جان مرا صد هزار نشو و نماست

3 فراغتست دل از فکر جنت و دوزخ مرا که جانب جانان هزار عشق و هواست

4 اگر جهان همه دشمن شوند و طعنه زنند بهیچ رو نخورم غم که دوست جانب ماست

1 برافشان زلف مشکین را، که خوش حالیم ازین سودا که می یابم ز بوی او نسیم جنت الماوا

2 دل و جان راتو محبوبی،همه طالب، تو مطلوبی زهی حسن و زهی خوبی، تعالی ربناالاعلا

3 سلامت مسکن زاهد سعادت ما من صادق ملامت شیوه عاشق محبت عروه و ثقا

4 طریق زاهدان تقوی حدیث مفتیان فتوی مقام راهبان عفت میان عاشقان غوغا

آثار قاسم انوار

69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی