آثار قاسم انوار

صفحه 8 از 69
69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار

1 ز درد عشق اگر جان غریق بحر بلاست هزار شکر که دل در مقام صبر و رضاست

2 حریف بزم قلندر کسی تواند بود که در طریق محبت ز جان و دل برخاست

3 میان مجلس مستان ز پا وسر بگذر که آن مقام خراباتیان بی سر و پاست

4 مؤذنان حقیقت بلند میگویند که: آستان خرابات عشق قبله ماست

1 عشق و مستوری و مستی چو نمی آید راست این جمالیست که از جمله جهان جان تر است

2 عشق و مستوری و عفت که شنیدست وکه دید؟ این کمالیست که از ذرات تو در نشو و نماست

3 بی تو آرام ندارم، چه بود درمانم؟ حسن تو جلوه گری کرد و جهان را آراست

4 در مقامی که کند دلبر ما جلوه گری شیوه حسن و ملاحت ز جبینش پیداست

1 معراج عاشقی، که فنا در پی فناست در طور عشق شیوه مستان کبریاست

2 با عقل کم نشین،که مقام تحیرست همراه عشق شو، که صفا در پی صفاست

3 عشقست هرچه هست و بگفتیم و گفته اند عشقست بوصل دوست رساند بضرب راست

4 گویی: ملامتی شور و رسوای خاص و عام آری بعشق روی تو کان نور والضحاست

1 مهربان یار وفاپیشه کجا رفت و کجاست؟ که جمالش همگی نور دل و دیده ماست

2 من بدان یار گرامی برسیدم دیدم که همه نور تجلی ز جبینش پیداست

3 یار خوش خوی چو بنشست قیامت بنشست باز آن یار چو برخاست قیامت برخاست

4 در وفا کوش و صفا کوش، که جان می داند کین متاعیست که در ملک تو آن مستوفاست

1 «و هُوَ مَعَکُم» گفت از این معنی چه خواست؟ یعنی جان‌ها در بقای حق فناست

2 این معیت چیست باری فی‌المثل؟ جان جان‌ها صوت و این معنی صداست

3 منتهی هرگز نگردد سر عشق سر عاشق منتها در منتهاست

4 بی‌حلول و اتحاد آن شاه عشق لایزال و لم یزل مهمان ماست

1 یک سخن از قول اخوان الصفاست: سر بکوب آنرا که سرش نیست راست

2 یک حدیث از قصه اسرار تو عاشقی نشنید کز جان برنخاست

3 هرگز از عشق تو نشکیبد دلم جان ما مس است و عشقست کیمیاست

4 گر تو گویی جان فدا کن بهر من ای دل و جان، صد هزارت جان فداست

1 در همه روی زمین یک دل هشیار کجاست؟ تا بگویم بیقین منزل آن یار کجاست

2 همه مستند و خرابند ز غفلت، هیهات! دل و جانی که بود حاضر و هشیار کجاست؟

3 دل عشاق سراسیمه و فریاد کنان یار کو خرمن ما سوخت بیک بار کجاست؟

4 چند گویی خبر از دار جنان، ای واعظ؟ دل ما را خبری گوی که: دلدار کجاست؟

1 جان گنه کار است و مجرم، رحمت جانان کجاست؟ قصه طغیان ز حد شد، سوره غفران کجاست؟

2 محو گرداند گناه عالمی را در دمی یا رب آن موج کرم و آن بحر بی پایان کجاست؟

3 قصه فرعونیان از حد گذشت،ای پیر عقل طالب جان را خبر کن،موسی عمران کجاست؟

4 ظلمت بو جهل بگرفتست عالم سربسر درد بو دردا کجا شد؟ صفوت سلمان کجاست؟

1 در خاکدان دهر دلی شادمان کجاست؟ یک دل که ایمنست ز غم در جهان کجاست؟

2 در گیر و دار فتنه دوران بسوختیم داری خبر بگوی که: دارالامان کجاست؟

3 در صومعه چو جرعه ای از درد درد نیست راهم نشان دهید که: دیر مغان کجاست؟

4 چون ارغنون ز درد خماریم در نفیر ساقی بیار جام، می ارغوان کجاست؟

1 دلدار یار ماست، غمش غمگسار ماست در غار وحدتیم و همو یار غار ماست

2 ما شیر شرزه ایم درین عرصه وجود گرگی که اندرین گله بینی ماست

3 در ما دگر بچشم حقارت نظر مکن ما انتظار دوست، جهان انتظار شکار ماست

4 در آتش فراق بیک بار سوختیم شمع رخت کجاست؟ که شب زنده دار ماست

آثار قاسم انوار

69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی