آثار قاسم انوار

صفحه 6 از 69
69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار

1 سخنی می رود به صدق و صواب جان عالم تویی، به جان دریاب

2 جمله ذرات رو بدان سویند که تویی جمله را ملاذ و مآب

3 با تو کس را برابری نرسد که تویی مرجع ثواب و عقاب

4 دل و جان را کجا کند روشن؟ زاهد مرده، واعظ در خواب

1 شور جهان ز شکر آن دلستان ماست دل ارغنون و روی تو چون ارغوان ماست

2 من در تو خود کجا رسم؟ ای یار نازنین کان جا که آستان تو آن آسمان ماست

3 بی نام و بی نشان نبود در بسیط دهر هر جا که هست قصه نام و نشان ماست

4 ما همرهان و عشق دلاویز دلفروز هر جا که می رویم عنان بر عنان ماست

1 گر عشق نباشد نرسد قطره بدریا از عشق بد این وحدت شمعون و مسیحا

2 با عشق درآمیز و ز اغیار بپرهیز چون فرد شوی عشق شود عین مسما

3 هرکس که شود عاشق هرچیز همانست زانجا که بیاید برود باز بدانجا

4 ذرات جهان جمله برین قول گواهند باکل بود، ای خواجه، رجوع همه اجزا

1 ساقی، ز کرم پر کن این جام مصفا را آن روح مقدس را، آن جان معلا را

2 روزی که دهی جامی، از بهر سرانجامی یک جرعه تصدق کن آن واعظ رعنا را

3 خواهی که برقص آید ذرات جهان از تو در رقص برافشانی آن زلف چلیپا را

4 ناصح، برو و بنشین، افسانه مخوان چندین از سر نتوان بردن این علت سودا را

1 باده می ریزند صافی دم بدم در جام ما تا چه خواهد شد ز جام یار ما انجام ما؟

2 ما همه مستیم از آن دولت که بنمودی جمال همچو دولت ناگهان مست آمدی بر بام ما

3 چون سر از خاک لحد در حشر بردارم ز خواب مست و حیران تو باشد جان درد آشام ما

4 لب بلب ما مست آن احسان جاویدان شدیم ساقی از جام لبالب می دهد انعام ما

1 بسوخت آتش عشق تو زهد و تقوی را بباد داد ورقهای درس و فتوی را

2 ز عاصفات خدا بحر قهر موجی زد نهنگ عشق فرو برد طور موسی را

3 غرامتست نظر بر مهوسی که ندید میان جلوه صورت جمال معنی را

4 بغیر دیده مجنون کسی نیاورد تاب اشعه لمعات جمال لیلی را

1 امشب شب آدینه و فردا رمضانست تن در ذوبان آمد و جان در طیرانست

2 بر بند ره لقمه و بگشا ره دیدار تن طالب نان آمد و جان طالب جانست

3 آن خواجه عزیزست و لطیفست و شریفست آزاده و حی نیست، که صید حدثانست

4 خرسند از آنست که بر سفره ارزاق هرچند که نانش نرسد، بر سر خوانست

1 غم تو بر دل و بر جان امیر و محتشمست بنام گفتمش: این غم ولی نه غم، نعمست

2 زد رد درد تو مستیم و فاش میگوییم که: پیش جرعه رندان چه جای جمست؟

3 رقم برندی ما زد قلم بروز ازل چه جای زهد و ورع؟ چون رقم از آن قلمست

4 بنقد فرصت امروز را مده از دست که حال و قصه فردا هنوز در عدمست

1 چند ازین افسانهای خاک و آب؟ در طلب داری، رخ از دریا متاب

2 چند گردی کوه و صحرا از هوس؟ پیش «هو» آ «انه حسن المآب »

3 چون حجاب خود تویی، بگذر ز خود تا ببینی روی او را بی حجاب

4 با تو چون گویم؟ چه گویم؟ ای عزیز موج دریا را ندانی از سراب

1 ره بیابانست و شب تاریک و پایم در گلست عشق و بیماری و غربت مشکل اندر مشکلست

2 این چنین ره را بدشواری توان رفتن، مرا همرهم عمرست و عمر نازنین مستعجلست

3 سخت حیرانست و سرگردان ولی دارد امید دل بدان لطفی که ذرات جهان را شاملست

4 زاهدان گر قصه های عشق را منکر شوند آشنا داند که ما را این سخن با قابلست

آثار قاسم انوار

69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی