1 عدیل نیست ترا در جهان حسن و ملاحت عجب لطیف و صبیحی، بخیر باد صباحت
2 دلم بسوخت ز حیرت، تنم گداخت ز غیرت قضا بمرگ رقیبان چو کج نهاد کلاهت
3 گرم بتخت نشانی ورم ز پیش برانی مطیع رای تو باشم، بهر چه هست صلاحت
4 ز فیض خوی تو گلشن جهان صورت و معنی ز نور روی تو روشن جمال صبح سعادت
1 ای مظهر جمال تو مرآت کاینات وی جنبش صفات تو از مقتضای ذات
2 هرجا که هست لمعه روی تو لامعست گر کنج صومعه است و گر دیر سومنات
3 چون ظاهر از مظاهر ذرات عالمی ظاهر شد از ظهور تو اسم تنزلات
4 اشباح انس صورت ارواح قدس شد ارواح قدس صورت اعیان ممکنات
1 پیش از بنای مدرسه و دیر سومنات ما با تو بوده ایم در اطوار کاینات
2 اندر میان حکایت پیغام در گذشت چون با منی همیشه چه حاجت بمرسلات؟
3 ازما خلاف دوست نیاید،که با حبیب همراه بوده ایم در انواع واردات
4 زنهار،ذکر غیر دگر برزبان مران صاحبدلان بغیر نکردندالتفات
1 دلم رابرد عشقت، «فات مافات » کجا یابم دگر؟ هیهات، هیهات
2 چنان گشتم ز حیرانی و مستی که نشناسم دو بیتی از تحیات
3 چه گویم شکر ساقی را؟ که جامی بجان بخشید و وارستم ز شهمات
4 ز مستی راز می گوییم و گویند: چه افتادش که می گوید خرافات؟
1 «ستة ایام » گفت و «سبع سماوات » «ثم علی العرش استوا» است نهایات
2 حضرت حق را عروش نامتناهیست فاش بگویم عروش جمله ذرات
3 بر سر ذره مستویست باسمی چون بشناسی رسی بنیل مرادات
4 هرچه که گویم، فقیه گوید: هی هی هرچه که گوید فقیه، گویم: هیهات!
1 مرآت اوست جمله ذرات کاینات «یا عاشقین، قوموا، حیوا علی الصلات »
2 در کوی عشق او بادب رو، که گفته اند : در طور عاشقی حسناتست سیئات
3 ای آرزوی جان، چه کنم من دوای دل؟ بی تو نه خواب دارم و نه صبر و نه ثبات
4 جان مست روی تست، که آن روی دلفروز صبحیست از سعادت و روزیست از نجات
1 عشق ما را هزار فن آموخت عشق ما را هزار حله بدوخت
2 عشق ما را هزار بار خرید بار دیگر هزار بار فروخت
3 عشق ما را هزار عالم ساخت عشق در ما هزار عالم سوخت
4 دین و دنیا بسوخت و جان و خرد عشق چون آتش فنا افروخت
1 از ما خبر برید بدان عاشقان مست : پیمانه پر کنید، که پیمان ما شکست
2 صورت نبست شیوه زهد و صلاح ما با عاشقان مست نشستیم می بدست
3 ماییم و جام باده و رندی و عاشقی تا عاقبت شویم برین در چو خاک پست
4 با ما سخن ز باده و ساقی و جام گوی کازاده است از دو جهان رند می پرست
1 گر زاهدست جانم، اگر رند می پرست با روی تست روی دلم، هر کجا که هست
2 جانم فدای ساقی و دردی درد او کز نیم جرعه توبه و ناموس ما شکست
3 ذرات کاینات برقصند «لایزال » قومی ز باده مست و گروهی ز باد مست
4 انصاف و راه راست نبود این که واعظان گفتند: می بدست و گرفتند می بدست
1 ما پیش شمع روی تو پروانه وار مست جان در سماع عشق ز معشوقه الست
2 پیدا ز نور روی تو گشتیم در جهان ما ذره ایم و روی تو خورشید انورست
3 بنما بما جمال و برافکن نقاب را کان روی دلفروز تو جانبخش عالمست
4 از روز زلف غارت دلهای خسته کرد اینست کار عشق، اگر روز، اگر شبست