آثار قاسم انوار

صفحه 5 از 69
69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار

1 باده ارزان شد و زهاد خرابند و یباب ساقی، از جام بلورین تو جان را دریاب

2 می رود عمر براهی که نمی آید باز این دمی چند که باقیست بمی خانه شتاب

3 باده ار دل شد و دل جان شد و جان جانان شد این همه سور همه ناله چنگست و رباب

4 آشیانیست حریفان ترا مجلس انس سایبانیست محبان ترا ظل سحاب

1 چند ازین افسانهای خاک و آب؟ در طلب داری، رخ از دریا متاب

2 چند گردی کوه و صحرا از هوس؟ پیش «هو» آ «انه حسن المآب »

3 چون حجاب خود تویی، بگذر ز خود تا ببینی روی او را بی حجاب

4 با تو چون گویم؟ چه گویم؟ ای عزیز موج دریا را ندانی از سراب

1 سخنی می رود به صدق و صواب جان عالم تویی، به جان دریاب

2 جمله ذرات رو بدان سویند که تویی جمله را ملاذ و مآب

3 با تو کس را برابری نرسد که تویی مرجع ثواب و عقاب

4 دل و جان را کجا کند روشن؟ زاهد مرده، واعظ در خواب

1 سخنی می رود بوجه صواب همه قشرند و دوست لب لباب

2 دوست در پرده می نماید روی دل ما چاک می زند جلباب

3 ما و دلدار خوش نشسته بهم «اغلق الباب، ایها البواب »

4 از خدا رحمتیست پنهانی دل بیدار و دیده بی خواب

1 شب، همه شب به هوای تو چنین مست خراب بانگ عشق تو بگوشم رسد از چنگ و رباب

2 نفسی بیش نماندست ز بیمار غمت آخر، ای یار گرامی، نفسی اندر یاب

3 ما که سودای تو داریم نگوییم ز زهد نکند بلبل شوریده دل آهنگ غراب

4 خانه آب و گل خویش چه معمور کنیم؟ کعبه جان و دل ما چو خرابست و یباب

1 عاشقم، خسته ام، خراب و یباب غرق دریای حیرتم، دریاب

2 توبه کردم ز عاشقی چندی توبه از توبه کردم، ای تواب

3 عاشقان در جهان سرمستی همه لبند و دوست لب لباب

4 «لیس فی الدار غیره موجود» چنک می گوید از زبان رباب

1 «لن ترانی » می رسد از طور موسی را جواب چون خطاب از دوست آید سر بنه، گردن متاب

2 گر ز حق ترسیده از فریاد «یا ربی بزن تا دمادم بشنوی از حق خطاب مستطاب

3 چنک می گوید «اغثنی یا ودود» از سوز عشق گر تو فانی گشته ای «ارنی » است در بانگ رباب

4 جام می می نوش و از نزدیک ما دوری مکن آخر، ای نادان، مگر نشنیده ای «من غاب خاب؟»

1 یار همسایه تو شد، دریاب همه اینست «خیر ما فی الباب »

2 هستی خود ببین و دوست ببین هم برین ختم گشت فصل خطاب

3 یک زمانم مجال می باید قصه کهنه و شب مهتاب

4 یار ما دربدر، بما نزدیک وقت از دست می رود، دریاب

1 ای از جمال روی تو تابنده آفتاب وی آفتاب روی ترا بنده آفتاب

2 تا آفتاب روی تو بفروخت جان خرید از دولت تو گشت فروزنده آفتاب

3 ما حسن روی خوب ترا طالب آمدیم ما طالبان حسن و فروشنده آفتاب

4 چون آفتاب روی تو در ذرها بدید شد پیش ماه روی تو شرمنده آفتاب

1 ای پرتو جمال ترا بنده آفتاب وز پرتو جمال تو فرخنده آفتاب

2 چون دید از آن جمال که یک لمعه بیش نیست از شوق نور روی تو زد خنده آفتاب

3 اندر سماع در همه جا پرتو تو دید این بد سبب که جست پراکنده آفتاب

4 تو آب زندگانی و جانها گدای تست از آفتاب روی تو شد زنده آفتاب

آثار قاسم انوار

69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی