آثار قاسم انوار

صفحه 10 از 69
69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار

1 امروز بهرحال به از دی و پریرست عالم همه پر عنبر سارا و عبیرست

2 آفاق عبیر بیز شد، آخر چه ظهورست؟ یا نور تجلی که ز سلطان نصیرست

3 ار جمله ذرات جهان مخفی و پیداست ار جمله صفت شاهد بی مثل و نظیرست

4 زنهار! دل از غیر نگه دار، که آن یار در هر نفسی واقف اسرار ضمیرست

1 عاشقم، خسته ام، خراب و یباب غرق دریای حیرتم، دریاب

2 توبه کردم ز عاشقی چندی توبه از توبه کردم، ای تواب

3 عاشقان در جهان سرمستی همه لبند و دوست لب لباب

4 «لیس فی الدار غیره موجود» چنک می گوید از زبان رباب

1 «و هُوَ مَعَکُم» گفت از این معنی چه خواست؟ یعنی جان‌ها در بقای حق فناست

2 این معیت چیست باری فی‌المثل؟ جان جان‌ها صوت و این معنی صداست

3 منتهی هرگز نگردد سر عشق سر عاشق منتها در منتهاست

4 بی‌حلول و اتحاد آن شاه عشق لایزال و لم یزل مهمان ماست

1 خدا را، ای مذکر، رحم فرما ز حد بگذشت سرمای تو بر ما

2 زهر جا، هر که پرسد منزل اوست همه جا گو، همه جا گو، گو همه جا

3 شدم مفتون زلفش، تا چه زاید از ان زلف سیه، «اللیل حبلا»

4 اگر نوشیده ای، خوش باد وقتت می صافی ز جام حق تعالا

1 ملامت را بمان، چه جای بیمست؟ که روح القدس جانت را ندیمست

2 اگرچه راه دشوارست آخر که امداد از مددهای کریمست

3 تو عاشق باش و طور عاشقی ورز که عاشق بر صراط مستقیمست

4 غنیمی کز روانت روضه سازد بچشم سر ببین: عشق آن غنیمست

1 چون نور رخت از همه سو ظاهر و پیداست ذرات جهان را بولای تو تولاست

2 آن زلف دلاویز بر آن روی دل افروز آشوب جهان آمد و سر فتنه غوغاست

3 دل را ز جهان هیچ تمنای دگر نیست جز دولت درد تو، که آن مقصد اقصاست

4 بالات چو دیدیم دل از دست بدادیم ما را چه گناهست؟ چو این فتنه ز بالاست

1 «لن ترانی » می رسد از طور موسی را جواب چون خطاب از دوست آید سر بنه، گردن متاب

2 گر ز حق ترسیده از فریاد «یا ربی بزن تا دمادم بشنوی از حق خطاب مستطاب

3 چنک می گوید «اغثنی یا ودود» از سوز عشق گر تو فانی گشته ای «ارنی » است در بانگ رباب

4 جام می می نوش و از نزدیک ما دوری مکن آخر، ای نادان، مگر نشنیده ای «من غاب خاب؟»

1 ای صبح سعادت ز جبین تو هویدا این حسن چه حسنست؟ تقدس و تعالا

2 من بنده آن باده نابم که دمادم در هر نفسی تازه کند جودت ما را

3 از عربده ما در میخانه نیستی جان بنده حسن تو، زهی حسن مدارا

4 از کعبه و بتخانه مگوئید بعاشق از جنت و فردوس مگو مست لقا را

1 دلم از غصه هجران تو اندر شورست ذوق جان دارد و خوش در طلب مسرورست

2 تو حبیبی و یقین با دل و جان نزدیکی آن رقیبست که از جمله دلها دورست

3 عاشق تست، اگر خسرو، اگر شیرینست بنده تست، اگر سنجر، اگر فغفورست

4 عشق نزدیک تر از ماست بما، می داند این حدیثیست که در هر دو جهان مشهورست

1 عدیل نیست ترا در جهان حسن و ملاحت عجب لطیف و صبیحی، بخیر باد صباحت

2 دلم بسوخت ز حیرت، تنم گداخت ز غیرت قضا بمرگ رقیبان چو کج نهاد کلاهت

3 گرم بتخت نشانی ورم ز پیش برانی مطیع رای تو باشم، بهر چه هست صلاحت

4 ز فیض خوی تو گلشن جهان صورت و معنی ز نور روی تو روشن جمال صبح سعادت

آثار قاسم انوار

69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی