آثار قاسم انوار

صفحه 12 از 69
69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار

1 هزار بار نمک ریخت بر جراحت ما بشیوهای ملاحت، زهی ملاحت ما!

2 ز دست جور جهان دل خلاص گشت تمام ز سعیها که غمش کرد در حمایت ما

3 هزار تیغ جفا از تو بر جگر خوردیم خلل پذیر نشد ذره ای ارادت ما

4 بیا، که با تو چو آب حیات شیرینست هزار تیغ ستم گر شود حوالت ما

1 یحبهم و یحبونه چه اقرارست؟ بزیر پرده مگر خویش را خریدارست؟

2 دو عاشقند و دو معشوق در مکین و مکان ولی تصور اغیار محض پندارست

3 هزار جان گرامی بیک کرشمه خرند میان عاشق و معشوق این چه بازارست؟

4 هزا جان و دل و دین برای یک غمزه بداد عاشق مسکین، که بس خریدارست

1 یار همسایه تو شد، دریاب همه اینست «خیر ما فی الباب »

2 هستی خود ببین و دوست ببین هم برین ختم گشت فصل خطاب

3 یک زمانم مجال می باید قصه کهنه و شب مهتاب

4 یار ما دربدر، بما نزدیک وقت از دست می رود، دریاب

1 بهر کجا که رسد عشق شاه محترمست صفات عشق تو گفتن نشانه کرمست

2 مرو بپیش، که ترسم که باز گردانند که علت حدثان نفی معنی قدمست

3 بدان که: جان تهی همچو جسم بی جانست نخواهمش بکف آرم، اگرچه جام جمست

4 رقیب خواست که آزار من کند ز حسد حبیب گفت: مرنجان، که آهوی حرمست

1 مرآت اوست جمله ذرات کاینات «یا عاشقین، قوموا، حیوا علی الصلات »

2 در کوی عشق او بادب رو، که گفته اند : در طور عاشقی حسناتست سیئات

3 ای آرزوی جان، چه کنم من دوای دل؟ بی تو نه خواب دارم و نه صبر و نه ثبات

4 جان مست روی تست، که آن روی دلفروز صبحیست از سعادت و روزیست از نجات

1 مقصود ما ز ملک جهان وصل یار ماست این کار اگر برآید، پس کار کار ماست

2 ما در میان نار محبت بسوختیم بعد از فنا مراد دل اندر کنار ماست

3 هر بلبلی بگلشن ما راه کی برد؟ آن مرغ زار ماست که از مرغزار ماست

4 شادی اگر بما نرسد یار حاکمست با غم بسر بریم، که او یار غار ماست

1 معراج عاشقی، که فنا در پی فناست در طور عشق شیوه مستان کبریاست

2 با عقل کم نشین،که مقام تحیرست همراه عشق شو، که صفا در پی صفاست

3 عشقست هرچه هست و بگفتیم و گفته اند عشقست بوصل دوست رساند بضرب راست

4 گویی: ملامتی شور و رسوای خاص و عام آری بعشق روی تو کان نور والضحاست

1 ای دل و جان عاشقان خسته تیغ مرحبا غلغله او در سمک کوکبه تو در سما

2 غیرت تو هزار را برده بعالم فنا بر سر کوی عاشقی کشته بتیغ ابتلا

3 باده بنوش و دم مزن صید در حرم مزن لاف ز بیش و کم مزن بر در بام کبریا

4 چونکه بحضرتش روی،گر همه کهنه،گر نوی بال و پرت فنا کند پرتو نور آن لقا

1 آن ماه دل افروز، که محبوب جهانست با تست، ولی در پس صد پرده نهانست

2 خواهم صفتی گویم از آن زلف معنبر دل در خفقانست و زبان در ذوبانست

3 در کوچه مایار گرامی گذری کرد جانها نگران، جامه دران نعره زنانست

4 هرگز بتجلی الهی نبرد پی بیچاره دل آن که رهین حدثانست

1 ای بی خبران، مصلحت کار در آنست جامی بکف آرید، که عالم گذرانست

2 هر کو قدحی خورد ازین خم دل افروز سلطان زمینست و سلیمان زمانست

3 در مجلس عشاق همه شور و قیامت در محفل زهاد همه امن و امانست

4 این نوبت شادیست، گه لطف و کرمهاست آن خواجه ندانست و نداند که ندانست

آثار قاسم انوار

69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی