دلم از شوق تو خونست و ندانم از قاسم انوار غزل 133
1. دلم از شوق تو خونست و ندانم چونست
در درون شوق وصالت ز بیان بیرونست
...
1. دلم از شوق تو خونست و ندانم چونست
در درون شوق وصالت ز بیان بیرونست
...
1. شریعت در طریقت مستعینست
شریعت راه فخرالمرسلینست
...
1. آفتابیست جمالت که جهان پرتو اوست
همه را از همه رو روی بدان روی نکوست
...
1. باد صبا برگرفت پرده ز رخسار دوست
جمله ذرات را عربده و های و هوست
...
1. برآمد آفتاب طلعت دوست
که ذرات جهان را رو به آن روست
...
1. بوی جان میآید از باد صبا، این بو چه بوست؟
مشک را این حد نباشد، نکهت گیسوی اوست
...
1. بیار جان طلب کار را بحضرت دوست
ببین که با همه ذرات کون رو در روست
...
1. دل من شیوه شیرین ترا دارد دوست
هر کجا شیوه شیرین، دل من بنده اوست
...
1. ز پیدایی چو پنهانست آن دوست
همه جا او،همه جا او، همه اوست
...
1. عاشق بمرگ مایل و عاقل بهانه جوست
غازی قتیل دشمن و عاشق قتیل دوست
...
1. عرصه عالم بما پیداست، ما پیدا بدوست
جمله ذرات جهان را رو بدان روی نکوست
...
1. نمی توان خبری دادن از حقیقت دوست
ولی ز روی حقیقت حقیقت همه اوست
...