آثار قاسم انوار

صفحه 13 از 69
69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار

1 مهربان یار وفاپیشه کجا رفت و کجاست؟ که جمالش همگی نور دل و دیده ماست

2 من بدان یار گرامی برسیدم دیدم که همه نور تجلی ز جبینش پیداست

3 یار خوش خوی چو بنشست قیامت بنشست باز آن یار چو برخاست قیامت برخاست

4 در وفا کوش و صفا کوش، که جان می داند کین متاعیست که در ملک تو آن مستوفاست

1 ما پیش شمع روی تو پروانه وار مست جان در سماع عشق ز معشوقه الست

2 پیدا ز نور روی تو گشتیم در جهان ما ذره ایم و روی تو خورشید انورست

3 بنما بما جمال و برافکن نقاب را کان روی دلفروز تو جانبخش عالمست

4 از روز زلف غارت دلهای خسته کرد اینست کار عشق، اگر روز، اگر شبست

1 بلبل بوقت صبح بدرگاه کبریا فریاد عشق زد که: منم عاشق خدا

2 زار و نزار و شیوه تجرید همرهست در حال من نگر ز سر لطف، ربنا

3 مجروح و خسته ایم، بما مرهمی فرست چون مرهمی رسید صفا در پی صفا

4 آواره بود دل ز غم عشق در جهان چون روی تو بدید«لقد سرمن رآ»

1 مرا چون عاشقی دارالامانست دلم با دوست سر بر آستانت

2 ز «سبحان الذی اسری » بمقصود همه ره کاروان در کاروانست

3 همه گم کرده اند این راه، اما چو وابینی همه با همگنانست

4 چو می داند بجانش دوست دارم ازین هم نیز با ما سرگرانست

1 بسودای تو خوش حالیم و دلشاد بدردت آرزومندیم و معتاد

2 چو عالم رابقایی نیست، خوش باش بیا، می خور، که بربادست بنیاد

3 مدامم وقت خوش دارد بجامی که ساقی را مدامش وقت خوش باد!

4 ندارد لذتی از زندگانی دلی، کز فکر عالم نیست آزاد

1 دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد برون رویم، نبرده متاع خود بمراد

2 تو شاهد دو جهانی، اگر شوی واقف ز حسن خویش نگر هم بحسن استعداد

3 وقوف نیست کسی را ز نقد هر دو جهان مگر که عرضه کند نقد خویش برنقاد

4 درین دیار چه آموختی زدانش دل؟ درین مدار چه اندوختی برای رشاد؟

1 طریق عشق سپردن طریق بوالعجبیست نشان عشق نجستن نشان بی طلبیست

2 مگو که: عشق حرامست در طریقت شرع که مست باده عشق اند اگر ولی و نبیست

3 شراب ما همه از خم لامکان آمد چه جای کاسه چینی و شیشه حلبیست؟

4 ز موج عشق برقصیم و فاش می گوییم : خوشست شورش مستان، اگرچه بی ادبیست

1 در شرح آن جمال بیان‌ها ز حد گذشت در حسن یار حیرت جان‌ها ز حد گذشت

2 در نقطه دهان تو، کان سر نازکست کس را نشد یقین و گمان‌ها ز حد گذشت

3 نادیده یار را، به تصور حکایتی افتاد در زبان و زیان‌ها ز حد گذشت

4 از عین حسن دلبر بی‌نام و بی‌نشان یک جلوه کرد، نام و نشان‌ها ز حد گذشت

1 با عشق ز تسبیح و مصلا نتوان گفت جز باده گل رنگ مصفا نتوان گفت

2 آنجا که کند عشق خداغارت دلها جز ذکر تقدس و تعالا نتوان گفت

3 ای جان،خبرت نیست ز عالی بحقیقت باتو سخن از عالم اعلا نتوان گفت

4 گر عشق و سلامت طلبی، مایه سوداست با عشق ز سرمایه سودا نتوان گفت

1 ز پیدایی چو پنهانست آن دوست همه جا او،همه جا او، همه اوست

2 ز جوی تن ببحر جان رسانم مرا این دولت از جود تو مرجوست

3 یکی را لذت از وجد و سماعست یکی را راحت اندر رقص پهلوست

4 کسی اسرار عرفان را نداند و گرداند هم از یاران با بوست

آثار قاسم انوار

69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی