آثار قاسم انوار

صفحه 39 از 69
69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار

1 مقام ما بسر کوی یار خواهد بود که بر بهشت برین اختیار خواهد بود

2 بهر کجا که نشینم دمی، ز فرقت تو زخون دیده و دل لاله زار خواهد بود

3 دلم زدست شد، ای دوست، دستگیری کن که در هوای تو زار و نزار خواهد بود

4 مرا بهیچ کس امید نیست در دو جهان ولی بلطف تو امیدوار خواهد بود

1 بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود جمله ذرات جهان محو شد از عین شهود

2 پرتو فیض تو در عالم امکان درتافت گشت روشن همه آفاق،زهی پرتو جود!

3 قیمت عشق ندانی و گریزان گردی از سر آتش سوزان بگریزی چون دود

4 میل کلی همه در فکر جهان آمد و بس دل که از فکر جهان رست،بکلی آسود

1 مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار از هر طرف برآمد فریاد زینهار!

2 در سلک عاشقان بکرم آن حبیب دل ما را شمار کرد، زهی لطف بی شمار

3 امسال نیز محرم سر خدا نشد چون خواجه خوشدلست بافسانهای پار؟

4 اسرار دوست هر چه شنیدی امانتست ای دل، اگر امینی، امانت نگاه دار

1 در داستان عشق تفصی نمود یار تکرار عشق کرد هزاران هزار بار

2 دستار و خرقها گرو جام باده شد تا لمعه جمال تو دیدند آشکار

3 بردار بی مدار جهان اعتماد نیست حسن وفا مجوی ازین دار بی مدار

4 بعد از وفات من چو بخاکم گذر کنی از خاک تربتم شنوی نالهای زار

1 جانا، بجز از تو کس نداریم وز لطف تو بس امیدواریم

2 ما بوی تو از ازل شنیدیم تا روز ابد در انتظاریم

3 گویند بما: شما چه قومید؟ قومی که ازو بسر نداریم

4 با عقل معاد آشناییم وز عقل معاش برکناریم

1 ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم گه باده بنوشیم و گهی باده فروشیم

2 در صحبت عقل این دل بیچاره ملولست بنشین نفسی، تا قدحی باده بنوشیم

3 چون خرقه ما آلت عقل آمد و تزویر آلودگی خرقه بزنار بپوشیم

4 از حلقه ما دور مشو، ای دل و دینم ما حلقه بگوشان ترا حلقه بگوشیم

1 از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس از زاهدان حکایت تسبیح و شانه پرس

2 اوراد جان ما همه مستی و عاشقیست از صوفیان حکایت ورد شبانه پرس

3 از باده تو مست خرابیم و بیخودیم افسانه زمانه ز اهل زمانه پرس

4 از دست رفته ایم و ز پا اوفتاده ایم از مرد کار قصه این کارخانه پرس

1 بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن نفس اماره آواره بیچاره من

2 دیده کز نور یقین روشن و صافی گردد غیر حق هیچ نبیند، نه بسر، نی بعلن

3 نفسی مست خدا باش و برون آی از خود تا میسر شود این جا دم توحید زدن

4 دل و جان را بخدای دل و جان باید داد تا بکی همچو زنان بر دل و جان لرزیدن؟

1 سوی می خانه میکشی دستم عاشق و مفلس و تهی دستم

2 شهره کردی مرا بهر دو جهان بزمانی که با تو بنشستم

3 من چه گویم؟ که در دیار غمت عاشقم، صادقم، ز خود رستم

4 هرچه دارم فدای راه شماست ماه در سی و ماهی در شستم

1 این سخن نیست به اندازه که من می‌گویم من نمی‌گویم اگر چند که من می‌گویم

2 خود سخن چیست؟ بگو: قصه اسرار ازل تو مپندار که من با تو سخن می‌گویم

3 خود سخن گوید و خود می‌شنود، غیر کجاست؟ این سخن را همه جا سر و علن می‌گویم

4 دایم از حضرت آن دوست سخن خواهم گفت چون نگویم؟ سخن از حب وطن می‌گویم

آثار قاسم انوار

69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی