سوی می خانه میکشی دستم از قاسم انوار غزل 431
1. سوی می خانه میکشی دستم
عاشق و مفلس و تهی دستم
...
1. سوی می خانه میکشی دستم
عاشق و مفلس و تهی دستم
...
1. من از سودای جانان نیم مستم
بده، ساقی، می گلگون بدستم
...
1. اگر بر خاک کویت گرد گردم
یقین کز خاک کویت برنگردم
...
1. سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم
برای حضرت جانان وداع جان کردم
...
1. دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم
نوبت ملک لم یزل بر در کبریا زدم
...
1. بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم
بجان دوست، که از غیر دوست بیزارم
...
1. دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم
اغیار نمی خواهم، من شیفته یارم
...
1. گر بنالم من از این درد که در دل دارم
بس عجب نبود اگر رحم کند دلدارم
...
1. منت از دل بصد جان دوست دارم
منت از جان بصد دل بردبارم
...
1. نه تنها من خراب و مست یارم
همه مستند در دار و دیارم
...
1. باده می نوشم و سودای تو در سر دارم
آیت مصحف سودای تو از بردارم
...
1. سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان دارم
مکانم را چه میپرسی؟ مکان در لامکان دارم
...