آثار قاسم انوار

صفحه 37 از 69
69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار

1 تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد دل شوریده من واله و حیران باشد

2 روی جان را بتوان دیدن و خرم گشتن گر دلت آینه نیر عرفان باشد

3 سر توحید توان گفت به هشیاران؟ نی بتوان گفت اگر مجلس مستان باشد

4 هر که دورست ز معنی به حقیقت دیوست گر بصورت مثلا یوسف کنعان باشد

1 گر دلم عید ترا لایق قربان باشد اثر بخت نکو،غایت قرب آن باشد

2 می که از دست تو نوشم همه نوشانوشست کمترین جرعه من قلزم و عمان باشد

3 گفت:مستی که خرابست بمهمان آرید گفتم:ای جان و جهان،دولت مستان باشد

4 نفسی محنت مستان چو ببیند،ناچار زود بگریزد،اگر رستم دستان باشد

1 شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد سرنگهدار،که آن مونس دلدار آمد

2 یار از خلوت جان جانب بازار رسید گل بقنطار شد و مشک بخروار آمد

3 هر که او وصل ترایافت بجان خواهان شد و آنکه هجران ترا دید بزنهار آمد

4 ای دل، ای دل، چه نشستی؟منشین،در رقص آی صبح صادق بدمید،آن بت عیار آمد

1 منم و عشق سرکش عیار «ثانی اثنین اذهما فی الغار»

2 عشق چبود؟ بگو: بلای عظیم عقل چبود؟ بگو که: دارا دار

3 اول و آخر زمین و زمان که جهان را بتست استظهار

4 تو اگر حاضری، مشو غافل جام گلرنگ باده را بکف آر

1 چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد دوست از خلوت جان جانب بازار آمد

2 قصه در پرده نگوئیم،که آن شاه وجود خویشتن را ز پس پرده خریدار آمد

3 علم نصرت منصور ز کیوان بگذشت که چنین مست ومعربد بسردار آمد

4 منکران در صف انکار تبرز کردند سنگ ازین واقعه در موطن اقرار آمد

1 هر که او را هوس منصب اعلا باشد قبله جان و دلش زلف چلیپا باشد

2 عاشقی را،که بهمت زد و عالم بگذشت میل جانش همه با مقصد اقصا باشد

3 عاشقم، ناله و زاری مرا منع مکن هر کجاعشق بود شورش و غوغا باشد

4 گر مرا جانب جنات نباشد میلی آن هم از خاصیت جودت صهبا باشد

1 از دولت وصال تو کارم بکام شد بختم بلند گشت و سعادت غلام شد

2 از جلوه های حسن تو جانم حیات یافت با چشمهای مست تو عیشم مدام شد

3 گفتی:سلام ذوق سلامت بدل رسید این خانه از سلام تو دارالسلام شد

4 دل را حلال گشت ز عشق تو دم زدن زان دم که یاد غیر تو بردن حرام شد

1 دمید صبح سعادت،که یار باز آمد هزار شکر که آن غمگسار باز آمد

2 دلم،که برسر کوی تو راه یافت دمی باختیار شد و بخت یار باز آمد

3 خرد،ز جور و جفای تو،از سر کویت بخشم رفت ولی شرمسار باز آمد

4 روان ز بیم فراقت گریخت جانب وصل چو پشه بود و چو شیر شکار باز آمد

1 فرو ریختی باز در جام جود بعمدا شرابی که هوشم ربود

2 ازین جام تا جرعه ای خورده ام سرم در سجودست و جان در شهود

3 درین جام دیدم بعین الیقین نمودست غیر تو، یعنی نبود

4 چه غیر و کجا غیر و کو نقش غیر؟ «سوی الله والله مافی الوجود»

1 ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد جان بیمار مرا وقت سر انجام آمد

2 روی بنمود و همه کفر جهان را بزدود شاد باشید که آن هادی اسلام آمد

3 واعظ ما هوس صحبت مستان دارد در ببندید که آن عام کالانعام آمد

4 آخر،ای دوست،نظر کن بدل خسته من مدت هجر شد و نوبت انعام آمد

آثار قاسم انوار

69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی