متمادی شدست یوم فراق از قاسم انوار غزل 407
1. متمادی شدست یوم فراق
«کیف احوال؟ ایها العشاق »
...
1. متمادی شدست یوم فراق
«کیف احوال؟ ایها العشاق »
...
1. بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک
بجست و جوی تو از خاک برجهم چالاک
...
1. چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟
چه بود حالت مجنون رند دامن چاک؟
...
1. رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه چاک
با دولت غم تو ز فکر جهان چه باک؟
...
1. ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام علیک
وی شیوه تو موزون، ای دوست سلام علیک
...
1. نور ولایت تویی، شاه سلام علیک
شمع هدایت تویی، شاه سلام علیک
...
1. در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ
نوری و ناری بگه صلح و جنگ
...
1. از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل
با تو می بودست جانم، بی تو کی بودست دل؟
...
1. بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال
موسم هجران گذشت، نوبت وصلست و حال
...
1. بیار، ساقی عشاق، جام مالامال
هزار نعره مستان، هزار بانگ «تعال »!
...
1. خاطرم آشفته و جان در ملال
رو بنما، ای مه فرخنده فال
...
1. ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال
ما را چه بود گر بشناسی بهمه حال؟
...