آثار قاسم انوار

صفحه 35 از 69
69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار

1 از پیر مغان گر خبری هست بگویید از باده اگر ما حضری هست بگویید

2 تا چند ملامت که خطیرست ره عشق؟ گر تیر قضا را سپری هست بگویید

3 پران ز پر عشق شد این جان بلا دوست جز عشق اگر بال و پری هست بگویید

4 در بادیه محنت هجران شب تاریک جز پیر مغان راهبری هست؟ بگویید

1 هر کرا در دل و جان عشق و تولا باشد دل و جان مظهر انوار تجلا باشد

2 هر که او غرقه اسرار معانی گردد لاجرم بیت دلش مسجد اقصا باشد

3 هرکه او مست ز جامات وصال تو شود فارغ از جام جم و باده حمرا باشد

4 هرکه مستوری و مستی طلبد در ره عشق این حکایت مگر از علت سودا باشد

1 گاهی درون پرده عزت نهان شود گاهی هزار پرده بدرد،عیان شود

2 گاهی درون پرده جهانی بهم زند گاهی برون پرده جهان در جهان شود

3 گه در طریق عزت امان زمین بود گاهی درون پرده امام زمان شود

4 گاهی امین مدرسه و خانقه بود گاهی امیر کوچه دردی کشان بود

1 در پس آیینه چیست باز نمایید در رخ آیینه رو بروی شمایید

2 در پس آیینه حکمتست و معانی در رخ آیینه در مقام لقایید

3 گر طربی هست در حمایت عشقید ور طلبی هست در امان خدایید

4 یار درین مجلسست چونکه بدیدید زنگ ز آیینه های دل بزدایید

1 صدبار فکر کردم و صد راه آزمود بیچارگیست چاره،زیانست عین سود

2 فریاد جان ما همه از درد دوریست گرنیست آتشی ز کجا خاستست دود؟

3 گرمنع یارنیست پس این دورباش چیست؟ گرنیست ماتمی ز چه شد جامها کبود؟

4 هستی یار مایه شادی جان بسست عاشق چه قدر دارد،اگر بود،اگر نبود؟

1 اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور بنام نیک توان بود در جهان مشهور

2 خلیفه زاده حقی بصورت و معنی بپنج روزه فانی چرا شوی مغرور؟

3 شراب خاص خدا نوش کن، که نوشت باد! چه جای بانگ دف و نای و نغمه طنبور؟

4 خدای یار همه عاشقان رهرو باد! بحق جعفر صادق، بعزت طیفور

1 گدایی می کنم زان یار دلبر گهی بر بام باشم، گاه بر در

2 مرا دل با خراباتست دایم چه گویم قصه محراب و منبر؟

3 نسیم زلف مشکین تو سازد دماغ جان مشتاقان معطر

4 اگر حلاج وار از سر نترسی تو هم منصور باشی، هم مظفر

1 هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند عاشق کسی بودکه دل وجان فدی کند

2 فارغ شد از جهان، بحیات ابد رسید هر جان معتقد که بعشق اقتدی کند

3 از معنی آمدن سوی صورت بدان که چیست معشوق «الست » گوید و عاشق بلی کند

4 غافل مشو، که مایه ظلمات غافلیست با یاد دوست باش،که جان را جلی کند

1 «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید؟ مگر در آینه جان جمال خود را دید؟

2 جمیل بود محب جمال خود دایم هزار گونه گل از بوستان خود می چید

3 زمان زمان زخدا در جهان جان خبرست که عارفان نفروشند تازه را بقدید

4 اگر بنار محبت رسی بسوزانی میان آتش عرفان قلاده تقلید

1 چون ماه من از مشرق انوار بر آمد کام دلم از لمعه دیدار برآمد

2 آن ماه دل افروز چو بنمود جمالش کام دل و جان جمله بیک بار برآمد

3 چون نور تجلی خداوند عیان شد منصور «اناالحق » گو بردار برآمد

4 آن نور چو با دار و رسن رفت بیک بار آتش ز ته که گل فخار برآمد

آثار قاسم انوار

69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی