آثار قاسم انوار

صفحه 33 از 69
69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار

1 از باده گلگون قدری هست بگویید در شهر چو زیبا قمری هست بگویید

2 ما را خبری نیست، که مستان خرابیم گر زانکه شما را خبری هست بگویید

3 در دیر مغان، نیم شبان، در شب تاریک جز پیر مغان راهبری هست؟ بگویید

4 ای زاهد مغرور، مکن منع من از عشق گر تیر بلا را سپری هست بگویید

1 رنگ رز خواست که خمی کند از کور و کبود رنگ او راست نشد،حیرت و وحشت افزود

2 خم اگر تیره شود،صوفی ما طیره مشو که درین کاسه همانست که از خم پالود

3 زان شرابی که ازو زنده شود جان و جهان ساقی جان و جهان بر دل ما می پیمود

4 جمله دلها همه مستند چو دیدند این حال که صراحی بسجود آمد و جانها بشهود

1 آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چند؟ ما بسودای تو مردیم، خدا را مپسند

2 در غمت خسته دلان غرقه خونند مدام نفسی برسرشان آ و ببین در چه دمند؟

3 آن دل از وسوسه هر دو جهان آزادست که بزنجیر سر زلف تو افتاده ببند

4 عار داریم ز شاهی بهوای تو،ببین که گدایان سر کوی تو چون محتشمند

1 هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار سر تسلیم ندارد، سرش از تن بردار

2 من همان لحظه بدریای یقین تو رسم که دلم ابر کرم گردد و چشمم در بار

3 ساقی، از روز ازل بنده مسکین توایم دفع مخموری ما جام رها کن، خم آر

4 هر کسی را ز شرابات خدا بخش رسید زاهد آمد که: مرا بخش ولیکن خروار

1 چون ماه نو از مشرق انوار برآمد فریاد ز اسلام وز کفار برآمد

2 حسنت سخنی گفت بگلذار و ریاحین ریحان بخجالت شد و گل زار بر آمد

3 عشق تو چو افتاد بسر حلقه مستان از حلقه مستان همه انوار برآمد

4 شوقت گذری کرد بکاشانه رندان «صدق » ز دل مست و ز هشیار برآمد

1 لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکار نغمه ققنوس را با جقبق عقعق چه کار؟

2 حس نداری، گر ندانی بوی دوزخ از بهشت خوار باشی، گر گل و نسرین نمی دانی ز خار

3 صوفی ما در طلب چون گوی می گردد بسر مهره گل را نمی داند ز در شاهوار

4 صوفی ما خواست تا با گنج مخفی پی برد در حقیقت گنج مخفی را نمی داند ز مار

1 در هوایت عاشقان مستمند روز و شب مدهوش و مست حیرتند

2 تا کجا خواهند رسیدن حال دل؟ هجر مشکل، یار ما مشکل پسند

3 یاد وصلش مس جان را کیمیا خاک پایش چشم جان را سودمند

4 هرکه رویت دید نیکو بخت شد وآنکه سودای تو دارد سربلند

1 نه از خطاست که در ابروی تو چین باشد تو نازنینی و ناز تو نازنین باشد

2 قیامتست برآن رخ نقاب زلف،اما نقاب چون بگشایی قیامت این باشد

3 بنفشه گر بلطفت شه ریاحینست به پیش سنبل زلف تو خوشه چین باشد

4 دوای درد مرا مصلحت نمی بینی مگر که مصلحت کار من در ین باشد

1 عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود «ارحم لنا» که غیر تو کس نیست در وجود

2 طاقت نداشت نور خرد پیش نار عشق خود را ز راه تجربه بسیار آزمود

3 زلف تو جعد شد،همه سرسبز و تازه ایم خیری ز شب در آمد و در روز در فزود

4 گر زانکه یار پرده عزت برافکند جان و روان بباز،چه فکر زیان و سود؟

1 کسی که روی تو بیند چگونه شاد نباشد؟ مرید عشق تو،ای دوست،نامراد نباشد

2 مرا،که قبله جان روی تست اول و آخر یقین که خوشتر ازین مبداء و معاد نباشد

3 سوادچشم مرا کرده ای قبول بشرطی که جز خیال تو نوری درین سواد نباشد

4 نه من توام،نه تو من،هرچه هست جمله تویی،بس که میل جان موحد باتحاد نباشد

آثار قاسم انوار

69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی