1 فتنه در خواب قیامت خفته بود چشم بیدار تو خوابش در ربود
2 تا چو گل از پرده بیرون آمدی در گلستان عام شد بانگ سرود
3 بر سر بازار جان مست آمدی مست حیرت ماند جانها در شهود
4 آب رحمت ریختی در جام ما تابهر جانب برآمد بانگ رود
1 فرو ریختی باز در جام جود بعمدا شرابی که هوشم ربود
2 ازین جام تا جرعه ای خورده ام سرم در سجودست و جان در شهود
3 درین جام دیدم بعین الیقین نمودست غیر تو، یعنی نبود
4 چه غیر و کجا غیر و کو نقش غیر؟ «سوی الله والله مافی الوجود»
1 کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود به حکمتست حکایت،نه کار سعی و جهود
2 برسم مردم عاقل زبان نگه می دار که غافلان حسودند و منکران جحود
3 ز پیر دهقان بشنو،که نیک می گوید: کسی که تخم نکو کاشت تخم بد ندرود
4 جهانیان به جهان آب خضر می جویند و لیک قسمت آن کس شود که روزی بود
1 «یحبه و یحبونم » چنین فرمود: که انعقاد محبت ز جانب ما بود
2 مگر در آینه جان جمال خود را دید از آن سبب که همو شاهدست و هم مشهود
3 بلی حیات ازل داد داد موجودات که مبتدای وجودست و منتهای و دود
4 شرابخانه عشقست این جهان و درو هزار نعره مستان، هزار بیت و سرود
1 این عشق و مودت اثر لطف خدا بود وین جمله عنایت نه باندازه ما بود
2 جوری، که ز تو بر دل غمدیده ما رفت بر شکل بلا بود ولی عین عطا بود
3 از روز ازل عاشق و شوریده و مستیم این نیز هم از سابقه لط ف شما بود
4 در حال «اناالحق » زد و شد بر سر آن دار منصور که سر حلقه مستان خدا بود
1 گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود خوش سلسله ای بود، که در گردن ما بود
2 هر حال که در حسن مودت دل ما داشت باروی تو، بی شایبه روی و ریا بود
3 از دولت وصلت فلک اندر همه حالی با عاشق مسکین تو در «طال بقا» بود
4 در آتش هجران دل من سوخت و لیکن چون قدر وصال تو ندانست سزا بود
1 روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بود دل آشفته ما مست بلا خواهد بود
2 دارد امید دل من بخداوند کریم هر بلایی که رسد عین عطا خواهد بود
3 هر گروهی بسبیلی بخداوند روند راه ما شیوه تسلیم و فنا خواهد بود
4 در قیامت که سر از خاک لحد برداریم دل شوریده ما مست لقا خواهد بود
1 مقام ما بسر کوی یار خواهد بود که بر بهشت برین اختیار خواهد بود
2 بهر کجا که نشینم دمی، ز فرقت تو زخون دیده و دل لاله زار خواهد بود
3 دلم زدست شد، ای دوست، دستگیری کن که در هوای تو زار و نزار خواهد بود
4 مرا بهیچ کس امید نیست در دو جهان ولی بلطف تو امیدوار خواهد بود
1 تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بود دل ما عاشق آن سرو روان خواهد بود
2 ما درین دیر مغان بهر نیاز آمده ایم سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
3 «من ر آنی » و « رألحق » چه سخن می گوید؟ تا تو پیدا نشوی یار نهان خواهد بود
4 واعظا، قصه تقلید، بمان روز وصال پیش مستان سخن از عین عیان خواهد بود
1 هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بود خاطر اندر پی آن سرو روان خواهد بود
2 چیست این نور تجلی که جهان را بگرفت؟ اول و عاقبت کار همان خواهد بود
3 سر ببازم به هوای تو که مسکین توام عاقبت مصلحت کار در آن خواهد بود
4 دل اگر روی ترا باز نبیند هیهات! دایما نعره زنان جامه دران خواهد بود