آثار قاسم انوار

صفحه 32 از 69
69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار

1 تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود جناب حضرت محبوب عاقبت محمود

2 مرا که طاقت هجران نمانده است،ای دوست بیا که عمر عزیزست،میشود نابود

3 یقین که هیچ ندانست قدر عمر عزیز کسی که در ره عشقت نکرد ترک وجود

4 مرا که خیل خیال تو یار غار آمد بروز هیچ نیاسود و شب دمی نغنود

1 دل آینه صورت و معنیست عجب بود کان شاهدما روی درین آینه ننمود

2 نه نه، چو صفا نبود هرگز ننماید در آینه جان صفت شاهد و مشهود

3 در راه تو عشاق سر از پای ندانند ای دولت عشاق،زهی مقصد و مقصود

4 حاجی ز ره کعبه پشیمان شد و برگشت چون باده نپیمود ره بادیه پیمود

1 رنگ رز خواست که خمی کند از کور و کبود رنگ او راست نشد،حیرت و وحشت افزود

2 خم اگر تیره شود،صوفی ما طیره مشو که درین کاسه همانست که از خم پالود

3 زان شرابی که ازو زنده شود جان و جهان ساقی جان و جهان بر دل ما می پیمود

4 جمله دلها همه مستند چو دیدند این حال که صراحی بسجود آمد و جانها بشهود

1 ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد دود چه چاره سازم و درمان من چه خواهد بود

2 بنیم شب، همه مست خواب خوش باشند من و خیال تو و نالهای درد آلود

3 فراق دوست بیک بار پایمالم کرد کجاست دولت جاوید و طالع مسعود؟

4 اگرچه روی بحقند،ره نمی دانند مقلد و متعصب،چنانکه گبر و یهود

1 زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود! رویت مه بدرست،زهی طالع مسعود!

2 در بادیه محنت هجران،شب تاریک بی نور رخت جان نبرد راه بمقصود

3 در باده و زاویه جز دوست ندیدیم این راه بدانستم و این بادیه پیمود

4 از مسکن جانهاگل صد برگ بر آمد تا سنبل سیراب تو بربرگ سمن سود

1 ساقیا،نور صبح روی نمود باده در جام کن به نغمه عود

2 گر دهد درد سر توان کردن محتسب را بجرعه ای خشنود

3 چون نمود آن نگار روی بمن من چه گویم مرا چه روی نمود؟

4 دین ارباب عقل دانش و خیر مذهب اهل عشق محو وجود

1 سرمایه سعادت ما در دیار بود ورنه بسعی ما گره از کار کی گشود؟

2 دردست هرچه هست،که این درد چاره ساز باجان آدمی بمثل آتشست و عود

3 رندی،که ره بکوی خرابات عشق برد جان را ز دست محنت ایام در ربود

4 بگشای رخ،که دیر شدست انتظار ما تاجان بران جمال فشانیم زود زود

1 صدبار فکر کردم و صد راه آزمود بیچارگیست چاره،زیانست عین سود

2 فریاد جان ما همه از درد دوریست گرنیست آتشی ز کجا خاستست دود؟

3 گرمنع یارنیست پس این دورباش چیست؟ گرنیست ماتمی ز چه شد جامها کبود؟

4 هستی یار مایه شادی جان بسست عاشق چه قدر دارد،اگر بود،اگر نبود؟

1 عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود «ارحم لنا» که غیر تو کس نیست در وجود

2 طاقت نداشت نور خرد پیش نار عشق خود را ز راه تجربه بسیار آزمود

3 زلف تو جعد شد،همه سرسبز و تازه ایم خیری ز شب در آمد و در روز در فزود

4 گر زانکه یار پرده عزت برافکند جان و روان بباز،چه فکر زیان و سود؟

1 «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟ یعنی انسان بود قابل در وجود

2 مخلص ایجاد و مرآت کمال روبانسان دارد این سودا و سود

3 از ازل بر سر نیاید تا ابد همچوانسان گوهری از بحر جود

4 گر ز غفلت راه باطل میروند رو بحق دارند ترسا و جهود

آثار قاسم انوار

69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی