آثار قاسم انوار

صفحه 30 از 69
69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار

1 باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد باز جان سوی حریم عز سلطان میکشد

2 باز در خم خانه وحدت ز جام معرفت روح پاکم جرعه ها چون بحر عمان میکشد

3 باز جوهرهای عرفان راز گنج «کنت کنز» لطف محبوب ازل در رشته جان میکشد

4 با وجود ملک معنی هر زمان خط عدم کلک همت بر سواد ملک خاقان میکشد

1 ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران دار از صومعه جان را بسر دیر مغان آر

2 چون نکته اسرار خرابات بدانی این نکته اسرار ز اغیار نگه دار

3 سرهای سران را ببریدند برین گنج تا دم نزند هیچ کس از پرده اسرار

4 گر طالب سرید ز سر قصه مگویید سر را نتوان برد درین کوچه بسر بار

1 شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد آدم از خلوت عزت بتماشا آمد

2 لمعه ای از رخ زیبای تو بر عالم زد این همه نور یقین ظاهر و پیدا آمد

3 قصه عشق تو گفتند گروهی با هم کوه ازین واقعه حیران شد و شیدا آمد

4 موسی و طور ز سودای تو دیوانه شدند این چنین واقعه برطور تجلا آمد

1 آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود روزی جان خضر گشت و خضر شد خشنود

2 آب حیوان چه بود؟زنده جاوید شدن بشنو،ای خواجه،که در عین شهودی مشهود

3 در ازل سابقه عشق «قسمنا» گفتند «عونناالله » خداوند کریمست و ودود

4 دل ما شیفته حسن جهانگیر تو شد تاجهان هست و جهاندار جهان خواهد بود

1 ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد دود چه چاره سازم و درمان من چه خواهد بود

2 بنیم شب، همه مست خواب خوش باشند من و خیال تو و نالهای درد آلود

3 فراق دوست بیک بار پایمالم کرد کجاست دولت جاوید و طالع مسعود؟

4 اگرچه روی بحقند،ره نمی دانند مقلد و متعصب،چنانکه گبر و یهود

1 باز، ز خم باده های ناب بر آمد ناله زار از دل رباب بر آمد

2 بست نقابی بر آن جمال دل افروز نور جمالش از آن نقاب بر آمد

3 هستی ما بدحجاب راه،چو برخاست از در و دیوار آفتاب بر آمد

4 محتسبان جان و دل ز دست بدادند یار ببازار احتساب بر آمد

1 زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود! رویت مه بدرست،زهی طالع مسعود!

2 در بادیه محنت هجران،شب تاریک بی نور رخت جان نبرد راه بمقصود

3 در باده و زاویه جز دوست ندیدیم این راه بدانستم و این بادیه پیمود

4 از مسکن جانهاگل صد برگ بر آمد تا سنبل سیراب تو بربرگ سمن سود

1 روی هرکس که باندازه مرآت آمد بعد ازین نوبت موسی و مناجات آمد

2 «یوم تبیض و تسود وجوه »گفتند معنی نفی مگویید،که اثبات آمد

3 روی ناخوش نتوان گفت که زیباو نکوست روی نیکو چه توان گفت که جنات آمد؟

4 هر که دید آن رخ نیکو بمرادی برسید روی زیبای تو چون قبله حاجات آمد

1 بوی عشق از نفس باد صبا می آید شادمانم که ازو بوی ولا می آید

2 باد از کوی تو می آید و ما خوشوقتیم غم و اندوه گذشتست و صفا می آید

3 باد می آید و بر بوی تو جان می بخشد راحت جان من رند گدا می آید

4 دل هر کس طرفی دارد و میل و هوسی دل ما مست لقا، راه فنا می آید

1 صفیر مرغ جان اسرار گوید و لیکن با دل بیدار گوید

2 پشیمان گردد اندر آخر کار که سر گنج را با مار گوید

3 سخن از عشق گفتن ناروانیست بشرط آنکه با مقدار گوید

4 چرا باید سخن گفتن بکوری که چون بشنید از آن زنهار گوید؟

آثار قاسم انوار

69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی