خانه ما روضه شد،چون مقدم از قاسم انوار غزل 348
1. خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رسید
دیده روشن شد،چو بوی یوسف کنعان رسید
...
1. خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رسید
دیده روشن شد،چو بوی یوسف کنعان رسید
...
1. درد مرا نوبت درمان رسید
کار من از عشق بسامان رسید
...
1. موسی بکوه طور بنور عیان رسید
توفیق وصل یار عنان در عنان رسید
...
1. دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید
چشم جان از خاک پایت توتیا دارد امید
...
1. هر کرا جرعه می داد بسر گردانید
هر کرا داد قدح زیر و زبر گردانید
...
1. صفیر مرغ جان اسرار گوید
و لیکن با دل بیدار گوید
...
1. دلم از قصه هجران چه گوید؟
ازین هجران بی پایان چه گوید؟
...
1. در پس آیینه چیست باز نمایید
در رخ آیینه رو بروی شمایید
...
1. با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید
از ما بجز از شیوه مستانه مجویید
...
1. از باده گلگون قدری هست بگویید
در شهر چو زیبا قمری هست بگویید
...
1. از پیر مغان گر خبری هست بگویید
از باده اگر ما حضری هست بگویید
...
1. در مجلس ما جز سخن یار مگویید
با حضرت آن یار ز اغیار مگویید
...