آثار قاسم انوار

صفحه 28 از 69
69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار

1 مرا اگر تو ندانی حبیب می داند دوای درد دلم را طبیب میداند

2 صفیر ما نشناسی،که زاهد خشکی لسان فاخته کبک نجیب می داند

3 شراب عشق بر آشفتگان مجنون ریز بر غم خواجه،که خود را لبیب میداند

4 مگو ز بوی گل و یاسمین بپیش جعل که از لطافت گل عندلیب میداند

1 خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رسید دیده روشن شد،چو بوی یوسف کنعان رسید

2 قصه عشق زلیخا را کجا پنهان کنم؟ کین حکایت از سواد مصر تا صنعان رسید

3 پیش ازین در شهر جانها رفته بودی لایزال شهر ایمن گشت،اکنون سنجق سلطان رسید

4 ساقیا، تا ذکر هشیاران نگویی بعد ازین وقت هشیاران برفت و نوبت مستان رسید

1 حالت جان مرا پیر مغان می‌داند آنکه پیوسته ز پیدا و نهان می‌داند

2 همت پیر مغان را چه توان گفت؟ که او قیمت راهبر و راهروان می‌داند

3 به همه حال اگر نیک و اگر بد باشم راز من از همه رو جان جهان می‌داند

4 گر چه خفتیم و نرفتیم طریقی برشاد یار ما قصه برخیز و بران می‌داند

1 باده از خم ارادت بسعادت آمد وقت ایمان شد و هنگام شهادت آمد

2 ما و آن یار بخلوت سخنی می گفتیم سر این نکته به «احببت » ارادت آمد

3 قصه جمله جهان را همه کلی دیدیم عشق بر جمله ذرات زیادت آمد

4 فکر کردیم که از عشق حکایت نکنیم فکر عشاق همه خارق عادت آمد

1 در مجلس ما جز سخن یار مگویید با حضرت آن یار ز اغیار مگویید

2 در قلزم توحید همه غرق فنایند از جوشش آن قلزم زخار مگویید

3 در دار و مدارید، ندانم که چه دارید؟ اسرار خدا جز بسر دار مگویید

4 در چرخ صفا، رقص کنان، مست خدایید از گردش این گنبد دوار مگویید

1 اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار این نکته را بدان و مثل را بیاد دار

2 آن دم که عرش و فرش نبود و خدای بود آن دم مقر عز بکجا بود اختیار؟

3 این رمز چیست؟ حاصل این قصه بازگو این را هم تو ندانی و مثل تو صد هزار

4 حق بر عروش جمله ذرات مستویست این نکته را ببین تو، ولی سر نگاه دار

1 گرترا میل دلی سوی دل و جان باشد جان فدای تو کنم،قصه آسان باشد

2 دل بشادی بدهم، جان و جهان دربازم گر دلم عید ترا لایق قربان باشد

3 هر که جان را بهوای تونبازد باری زین سبب عاقبت الامر پشیمان باشد

4 گر تو گویی:زسرجان گرامی بگذار چاره ای نیست،که جان بنده فرمان باشد

1 طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش آید؟ میان مجلس رندان نشستم تا چه پیش آید؟

2 میان زاهدان محبوس بودم روزکی چندی بحمدالله ازان زندان بجستم تا چه پیش آید؟

3 کنون در مجلس رندان برای کاسه‌ای دُردی هزاران شیشه تقوی شکستم تا چه پیش آید؟

4 مرا گویی که: این تقوی حجاب راه تست، اما ز قید توبه و تقوی برستم تا چه پیش آید؟

1 دلم از قصه هجران چه گوید؟ ازین هجران بی پایان چه گوید؟

2 سخن ها دارد اندر سر، ولیکن ز بیم شحنه سلطان چه گوید؟

3 همه حسنست و احسانست آن یار کسی از حسن و از احسان چه گوید؟

4 مرا گویی نشانی ده از آن یار دل از جنات جاویدان چه گوید؟

1 هر کرا جرعه می داد بسر گردانید هر کرا داد قدح زیر و زبر گردانید

2 قدحی دیگر از آن جان و جهان میخواهم هر کرا زان قدحی داد سمر گردانید

3 بنده آن می صافی دلاویز توام که مرا در نفسی اهل نظر گردانید

4 شوری از شیوه شیرین تو در شهر افتاد عالمی را همه پر شهد و شکر گردانید

آثار قاسم انوار

69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی