آثار قاسم انوار

صفحه 26 از 69
69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار

1 عاشق بمرگ مایل و عاقل بهانه جوست غازی قتیل دشمن و عاشق قتیل دوست

2 هرکس بقدر همت خود راه می برد این یک بمغز می کشد، آن دیگری بپوست

3 واعظ، برو، ز مستی عشاق دم مزن مستی ما ز باده بی جام و بی سبوست

4 راهی ز خلق با حق و راهی ز حق بخلق یک راه دیگرست که از دوست هم بدوست

1 دلم از زلف تو آشفته و سرگردانست جان بدیدار تو شادست ولی حیرانست

2 عشق دریای محیطست، بتحقیق بدان جدول اوست، اگر قلزم، اگر عمانست

3 با من از دوزخ و فردوس مگویید سخن هرکجا اوست، مرا جنت جاویدانست

4 غافل از دوست مباشید و بغفلت مروید در نهان خانه وحدت قمری پنهانست

1 زان یار سفر کرده کسی را خبری هست؟ کان ماه مسافر بهمه کوی و دری هست

2 مردانه قدم نه، خطری نیست درین راه بر یار توکل کن، اگر هم خطری هست

3 آخر ز خطرهای طریقت چه شماری؟ در نه قدم، ارزانکه ترا هم جگری هست

4 در کوچه ما راست رو، ای دوست، که اینجا بالا شجری، دل حجری، لب شکری هست

1 باز شوری بمحلت زد، ازین کو بگذشت سوک ما سورشد امروز کزین سو بگذشت

2 برگذشت ازمن بیدل جگرم خون شد و باز قطره ام قطره بچشم آمد و از رو بگذشت

3 دیر شد منتظران را، که ببینند آن روی دیر دیر آمد و از کوچه ما زو بگذشت

4 صوفی ما همه شهر بپهلو گردید مگرش یار گران مایه ز پهلو بگذشت

1 گر همه میل دلت جانب سلما باشد خاطر آشفته آن زلف چلیپا باشد

2 روز محشر،که بیارد همه کس دست آویز جان ما را هوس عشق و تمنا باشد

3 یار می خوردن ما نیست کسی در عالم کمترین جرعه مالجه دریا باشد

4 یار را جستم و وایافتمش ناگاهی با کمالی که همه صورت و معنا باشد

1 موسی بکوه طور بنور عیان رسید توفیق وصل یار عنان در عنان رسید

2 شادند اهل عالم و هنگام شادیست کاندر زمانه مهدی آخر زمان رسید

3 آسوده ایم و خاطر ما شاد و خرمست چون فیض فضل یار جهان در جهان رسید

4 سر خداست آدم و ابلیس کور بود هر سر که سر بدید بگنج نهان رسید

1 منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نماند معشوق را ببین که ز صد یک نشانه ماند

2 تا آتش هوای تو در دل زبانه زد مارا زبان همان شد و دیگر زبانه ماند

3 بر آستان دوست نماندند عاشقان عاشق کسی بود که برین آستانه ماند

4 عمری ز حسن یار سخن در میانه بود القصه عاقبت سخن اندر میانه ماند

1 مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار غار وقت من خوش، بخت من خوش، جام می بی انتظار

2 بسکه چشمم ریخت گوهر از مقالات رقیب در میان کنج عزت گنج دارم در کنار

3 این مگو: کز عاشقی جور فراوان می کشم گنج با مارست و گل با خار و مستی با خمار

4 یک سخن بشنو ز مستان طریقت، یک سخن گر تو سرداری درین کوی حقیقت سر مدار

1 رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آر ما عاشق یاریم، چه جای سر و دستار؟

2 در که گل فخار جهان باده بجوشست اینست مگر خاصیت که گل فخار؟

3 آنجا که رسد عشق خداوند بدلها از کافر صد ساله بر آید دم افرار

4 در غار جهان، کان همه سرمایه سوداست ما طالب یاریم، نه وابسته اغیار

1 صبح ازل ز مشرق انوار بردمید از نور روی یار به ما لمعه‌ای رسید

2 ایام هجر یار ز اندازه درگذشت صبحی ز نو برآمد و روزی ز نو دمید

3 هر جایگه که نور رخ یار جلوه کرد آنجا مرید راه جنیدست و بایزید

4 ای دل بیا و قصه هجرانیان مگو همراه عشق شو، که مرا دست و هم مرید

آثار قاسم انوار

69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی