آثار قاسم انوار

صفحه 24 از 69
69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار

1 ساقیم باده داد و بادم داد باده این بار مستزادم داد

2 چون من از باده سرگردان گشتم حرجی کرد و در مزادم داد

3 عاقبت هم خودم بخرد بخرید نامرادی بدم،مرادم داد

4 آتشی در میان جانم زد شور در عرصه فؤادم داد

1 نگین سلیمان بدیوان که داد؟ سریر سلاطین بدربان که داد؟

2 صفات کمال خداوند را بدست مرنج و مرنجان که داد؟

3 گرت رنگ وبویی از آن یار هست بگو:رنگ لعل بدخشان که داد؟

4 همی ترسم این جام را بشکند که جام سلیمان بموران که داد؟

1 ساقی مرا ز باده ناب مغانه داد دردی درد داد ولی در میانه داد

2 زاهد صباح کژمژ و خرم همی رود ساقی مگر که رطل گران شبانه داد؟

3 در کوی عشق یار،که آن جای جای نیست مرغ دل مرا بکرم آشیانه داد

4 جان را خبر نبود ز نام و نشان عشق این عشق دل فروز تو جان را نشانه داد

1 تو آن دری که در عمان نگنجد تو آن گنجی که در ویران نگنجد

2 بیا،ساقی، مرا جامی کرم کن از آن جامی که در امکان نگنجد

3 خدا این عاشقان را همتی داد که در کیخسرو و خاقان نگنجد

4 چو روباهست عقل حیله کردار میان بیشه شیران نگنجد

1 ابر سودای تو آن لحظه که توفان بارد دل دیوانه ما جان بجوی نشمارد

2 تخم سودای تو در بهر یقین افشاندم دل شناسد که: ازین بحر چه بر می دارد؟

3 زاهد از شیوه تقلید درین مزرع عمر من ندانم چه درودست و چها می کارد؟

4 واعظ از مستی عشاق ندارد خبری در چنین معصره ای غوره چه می افشارد؟

1 دلم از جور تو بسیار شکایت دارد وقت آن شد که شکایت بحکایت آرد

2 مدتی بود که اندر هوست جان می داد وقت آن شد که بدیدار تو جان بسپارد

3 آرزوی تو، که صد جان گرامی ارزد در زمین دل من تخم وفا می کارد

4 ما همه منتظرانیم، ولی گه گاهی باد می آید و ما را خبری می آرد

1 ز ذوق عالم عرفان کجا خبر دارد کسی که همت درون،فکرمختصردارد؟

2 کسی بوصف نکو راه یابد اندر دل اگر بحسن و لطافت رخ قمر دارد

3 بگو بواعظ ما: دین خود نگه می دار بشرط آنکه دلت زین متاع اگر دارد

4 بهیچ حال بجز دوست سر فرو نارد دلی که از صفت عاشقی خبر دارد

1 دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد جانم از مسکن تن روی بجانان دارد

2 بهمه حال ز جانان نشکیبد جانم جان زجان آمدو هم روی بدان جان دارد

3 دل بیچاره خرابست که گفتند :فلان روی چون ماه وسر زلف پریشان دارد

4 روی از کعبه مقصود نشاید پیچید گر ره کعبه همه خار مغیلان دارد

1 نقاره سحری قصه ای نهان دارد ولی بخود نه حکایت،نه داستان دارد

2 ولی چو چوبک عشقش رسید یعنی «قل » بغلغل آید و صد شور و صد فغان دارد

3 بهر اصول که گیرد نقاره از مضراب اصول را بهمان وصف بر زبان دارد

4 سخن ز مردم جاهل نگاه دار ولیک بگو بگوش محقق،که جای آن دارد

1 آن خواجه سر بشر ندارد پیداست که رو بشر ندارد

2 هر چندکه عالم و مطیعست در صنف غزا سپر ندارد

3 نگذشت ز علم و زهد هرگز زیرا سر این سفر ندارد

4 از شاخ شجر حدیث گوید اما خبر از ثمر ندارد

آثار قاسم انوار

69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی