آثار قاسم انوار

صفحه 23 از 69
69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار

1 جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد وز عنایات تو دل پشت و پناهی دارد

2 دل بکوی تور سیدست، ولی می گذرد طاعتی کرد، ولی عزم گناهی دارد

3 جان میان بست یقین بادیه حیرت را مددی می طلبد روی براهی دارد

4 بخدا،برسر کوی تو یقین می دانم دل چون کوه من،ار قیمت کاهی دارد

1 در صومعه و دیر مغان هیچ سری نیست کز آتش عشق تو در آن سر شرری نیست

2 ذرات جهان آینه سر الهند در کوچه ما عاشق صاحب نظری نیست

3 در مجلس زهاد خبر جستم از آن یار گفتند: خبر اینست که: ما را خبری نیست

4 در وادی تاریک جهان مرد بزاری آن را که دلیلش رخ همچون قمری نیست

1 از یار سفر کرده کسی را خبری نیست کان ماه مسافر بهمه کوی و دری نیست

2 مردانه قدم نه، خطری نیست درین راه بر یار توکل کن، اگر هم خطری نیست

3 آخر ز خطرهای طریقت چه شماری؟ در نه قدم، ارزانکه ترا هم جگری نیست

4 در کوچه ما راست رو، ای دوست که آنجا بالا شجری، دل حجری، لب شکری نیست

1 زان یار جفا پیشه، که پشتست و پناهست غافل مشو، ای دوست، که آن عین گناهست

2 ای یار، مشو غافل از آن خسرو جانها زان شاه دل افروز، که سلطان سپاهست

3 در مذهب ما جمله بیک نرخ روانست در حضرت آندوست چه کوهست و چه کاهست

4 اما تو کسی را که بارشاد گزیدی او رهزن راه آمد، نه رهبر راهست

1 قمری دارم کین چشم نهان خانه اوست دل و جان عاشق آن نرگس مستانه اوست

2 من ازان یار چه گویم؟ که عجب دلداریست! شمع جانست و جهان عاشق و پروانه اوست

3 قصه عشق غریبست و نشاید گفتن در دو عالم همه جا قصه افسانه اوست

4 دو جهان مست خرابند ز جام ازلی دو جهان در دو جهان ساقی می خانه اوست

1 دیدمش دوش که سرمست و خرامان می‌رفت جام بر کف، طرف مجلس مستان می‌رفت

2 باده در دست و غزل خوان و عجب عربده‌جوی از نهان خانه واجب سوی امکان می‌رفت

3 سخن از روی دل‌افروز به مردم می‌گفت قصه‌ای از شکن زلف پریشان می‌رفت

4 کس نداند صفت لطف خرامیدن او آب حیوان که به سرچشمه انسان می‌رفت

1 در فهم همین نکته بسی عزت و جاهست این نکته که: آن دلبر ما در همه جا هست

2 هرجان، که دمی واقف اسرار خدا شد او در کنف عاطفت ظل الهست

3 در مملکت سر دل سینه عشاق گر قصه «لا» نیست ولی سر الاهست

4 واعظ سخنی گفت که: بشتاب و ندانست هرچند نداند، سخنش روی براهست

1 بیار جان طلب کار را بحضرت دوست ببین که با همه ذرات کون رو در روست

2 قلم برندی ما رفته است روز ازل جزع چه سود کند؟ چون رقم چنین زد دوست

3 مرا ز خم تو یک جرعه ای تمام بود بیار رطل محبت، چه جای جام و سبوست؟

4 بوصل ما چو رسیدی تو شاد و خرم باش جهان و جان بعوض ده، که دولت نیکوست

1 سفر گزیدم ازین آستان کون و فساد بر آسمان معالی، سفر مبارک باد!

2 مبارکی چه بود؟آنکه یار پیش آید بشیوهای ملاحت، برای حسن رشاد

3 رشاد چیست؟ حذر کردن از موانع اصل وصال چیست؟رسیدن بر آستان مراد

4 بجست و جوی تو بودیم در جهان فنا بآرزوی تو رفتیم، هر چه باداباد!

1 ای دل، چو پیش آمد غمی، آن را فرج دان، نه حرج برخوان به پیش صابران کالصبر مفتاح الفرج

2 گر عاشقی آواره شو، گر صادقی بیچاره شو گر صابری غمخواره شو، کالصبر مفتاح الفرج

3 در راه باش و راه رو، درگاه و در بی‌گاه رو در عصمت آن شاه رو، کالصبر مفتاح الفرج

4 با غم بسازی هان و هان، تازنده مانی جاودان در گوش جان خود بخوان: کالصبر مفتاح الفرج

آثار قاسم انوار

69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی