آثار قاسم انوار

صفحه 34 از 69
69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار

1 هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه مخور هر که او باده نخوردست از این کوچه بدر

2 عشق ما را بخرابات حقایق برساند این چنین عشق ندیدیم در اطوار بشر

3 بیش از این منتظر یار بغفلت منشین جهد آن کن که در این راه شوی ز اهل نظر

4 دلم از دست ببردی و ز پا افتادم تو همه حیرت جان آمدی و رشک قمر

1 از خم صفا جام می ناب بیارید گر شمع ندارید بمهتاب بیارید

2 محراب دل و جان رخ آن ماه حجازیست روی دل و جان جانب محراب بیارید

3 آن زلف پریشان همه آیات نکوییست هر جا که حدیثیست درین باب بیارید

4 ماتشنه لبانیم درین بادیه عشق آخر خبری زان گل سیراب بیارید

1 بانگ مستان خرابات فنا می آید راست بشنو،ز سر صدق صفا می آید

2 دل ما زنده شد از نکهت باد سحری بوی یوسف زدم باد صبامی آید

3 روی بر خاک نهم، جامه درانم از شوق آن زمان کان شه بی روی و ریا می آید

4 هرکسی بر سر کوی تو زمستی آیند جان ما از سر تسلیم و رضا می آید

1 با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید از ما بجز از شیوه مستانه مجویید

2 در کعبه بهر چار جهت رو بهم آرند در دایره وحدت حق روی برویید

3 گر خاصه عشقید بجز عشق مدانید گر عاشق یارید بجز یار مگویید

4 یک منزل دیگر زلب جوی بدریاست در لجه دریا طرف جوی مجویید

1 ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد نزدیک مرد عارف این هر دو باز باشد

2 گر رهروی، بدانی،ای معدن امانی بیرون ازین دو منزل دریای راز باشد

3 در ذرها ببینی انوار حسن جانان گر دیده بصیرت فی الجمله باز باشد

4 گر حکمت شریعت در جان بود و دیعت در عالم حقیقت با برگ و ساز باشد

1 درد سری میدهد زحمت رنج خمار زهد برون کن ز سر، ساقی جان را در آر

2 جان جهانرا طلب، ملک عیانرا طلب جان جهان باقیست، ملک جهان مستعار

3 چون همه جان و دلت لایق آن حضرتست دل بر الله بر، دیده بر آن راه دار

4 در صفت هر کسی رفت حکایت بسی هیچ نپرسی سخن از صفت یار غار؟

1 آنان که بجز روی تو جایی نگرانند کوته نظرانند و چه کوته نظرانند!

2 و آنان که رسیدند زنامت بنشانی در عالم حیرت همه بی نام و نشانند

3 در جای خیال تو اگر اشک در آید صاحب نظران دردمش از دیده برانند

4 سکان سر کوی تو ملک دو جهان را هرچند که عورند، بیک جو نستانند

1 باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد عکس جمال ساقی در جام ما درآمد

2 دیدیم آنچه دیدیم در ضمن جام باده از دولت وصالش هجران ما سر آمد

3 عقل اجتهاد جوید،نقل استنادجوید این عشق لاابالی از هر برتر آمد

4 محبوب جان ودلها،نزدیک ماست،اما هستی ما درین ره سد سکندر آمد

1 کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود به حکمتست حکایت،نه کار سعی و جهود

2 برسم مردم عاقل زبان نگه می دار که غافلان حسودند و منکران جحود

3 ز پیر دهقان بشنو،که نیک می گوید: کسی که تخم نکو کاشت تخم بد ندرود

4 جهانیان به جهان آب خضر می جویند و لیک قسمت آن کس شود که روزی بود

1 پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور در نهان خانه وحدت همه نورست و سرور

2 بر سر راه تولا همه شادی و طرب در بیابان تمنا همه حسبان و غرور

3 شادمانم که بکوی تو گذر خواهم کرد ترسم از عشق که گوید که: ازین درگه دور!

4 بس عجب مانده ام، ای جان و جهان، در صفتت که تو کان نمکی وز تو جهانی در شور

آثار قاسم انوار

69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی