آثار قاسم انوار

صفحه 34 از 69
69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار

1 بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد بود همه از همه رو، روی بدو خواهد بود

2 در قیامت که ز جانها همه برهان طلبند حجت جان من آن روی نکو خواهد بود

3 چه کند خاطر من؟ صبر و تحمل دارد تا ترا جور و جفا عادت و خو خواهد بود

4 تو ازین توبه شکن صورت تقوی مطلب صورت توبه ما سنگ و سبو خواهد بود

1 گر با تو دمی محرم اسرار توان بود بر ملک و ملک فایض انوار توان بود

2 با ابروی تو محرم محراب توان شد با چشم خوشت ساکن خمار توان بود

3 با روی تو برمذهب اسلام توان زیست با زلف تو در حلقه کفار توان بود

4 با شحنه عشقت می توحید توان خورد با محتسب حکم تو هشیار توان بود

1 صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود کارش نکو بود اگرش جست و جو بود

2 واعظ، مکن مبالغه، ترسم که زهد ما در راه عشق شیوه سنگ و سبو بود

3 آبم ز سر گذشت و دمی دست و پا زدم ناچار هر که غرقه شود چاره جو بود

4 از وصل دور ماند و از یار بی نصیب هر جان که در متابعت آرزو بود

1 چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود کار دل بیچاره من پرده دری بود

2 در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم این شیوه ز خاصیت دور قمری بود

3 ای جان جهان، نسبت یاد تو بجانم چون باد سحر بر رخ گل برگ طری بود

4 جان و دل و دین برد زمن عشق تو،هیهات! در غارت عشق تو چنین حمله بری بود!

1 گاهی درون پرده عزت نهان شود گاهی هزار پرده بدرد،عیان شود

2 گاهی درون پرده جهانی بهم زند گاهی برون پرده جهان در جهان شود

3 گه در طریق عزت امان زمین بود گاهی درون پرده امام زمان شود

4 گاهی امین مدرسه و خانقه بود گاهی امیر کوچه دردی کشان بود

1 از افق مکرمت صبح سعادت دمید محو مجازات شد،شاه حقیقت رسید

2 صولت صیت جلال عالم جان را گرفت صدمت سلطان عشق باز علم برکشید

3 چنگ غمش می زند بردل و هر تاره ای کشف روان می کند،معنی حبل الورید

4 ساقی جان می دهد باده بجام مدام مطرب دل می زند نعره هل من مزید

1 تعینات جهان در میان بیم و امید ز آسمان بزمین وز ذره تا خورشید

2 همه بر غبت خود در جهان کون فساد کمال خود طلبد از خدای خود جاوید

3 کمال خاک نبات وکمال او حیوان کمال حیوان انسان،که اوست اصل نوید

4 کمال انسان باشد بلوغ حضرت حق که اوست اصل مرادات و مخلص امید

1 دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید برسد چون برسد سابقه حبل ورید

2 زان زمانی که ترا دیدم و دانستم باز دل و جانم بهوای تو ز اغیار رمید

3 دل ما ساکن درگاه تو خواهد بودن عزتش دار،که بیچاره سعیدست و شهید

4 کرمی باشد،اگر زنده جاوید کنی دل عشاق که در عشق فریدند و وحید

1 صبح ازل ز مشرق انوار بردمید از نور روی یار به ما لمعه‌ای رسید

2 ایام هجر یار ز اندازه درگذشت صبحی ز نو برآمد و روزی ز نو دمید

3 هر جایگه که نور رخ یار جلوه کرد آنجا مرید راه جنیدست و بایزید

4 ای دل بیا و قصه هجرانیان مگو همراه عشق شو، که مرا دست و هم مرید

1 منم و چشم رمد دیده و نور خورشید بتور روشن،بهمه حال، مرا چشم امید

2 روی زیبای تو فرخنده و رخشان دیدم بی نصیبست ازین عین عیان چشم سفید

3 سر ما خاک ره درد کشان خواهد بود واعظ، افسانه مفرما، که نمانی جاوید

4 قدح باده بدست آر،اگر دست دهد خوشتر از تخت فریدون و زتاج جمشید

آثار قاسم انوار

69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی