آثار قاسم انوار

صفحه 36 از 69
69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار

1 منم و چشم رمد دیده و نور خورشید بتور روشن،بهمه حال، مرا چشم امید

2 روی زیبای تو فرخنده و رخشان دیدم بی نصیبست ازین عین عیان چشم سفید

3 سر ما خاک ره درد کشان خواهد بود واعظ، افسانه مفرما، که نمانی جاوید

4 قدح باده بدست آر،اگر دست دهد خوشتر از تخت فریدون و زتاج جمشید

1 گر با تو دمی محرم اسرار توان بود بر ملک و ملک فایض انوار توان بود

2 با ابروی تو محرم محراب توان شد با چشم خوشت ساکن خمار توان بود

3 با روی تو برمذهب اسلام توان زیست با زلف تو در حلقه کفار توان بود

4 با شحنه عشقت می توحید توان خورد با محتسب حکم تو هشیار توان بود

1 عزت عشق بود غیرت یار که ندادند منکران را بار

2 بسط بحر حیات عرفان بود که گشادند کافران زنار

3 دار را چون بدید گفت حسین: «لیس فی الدار غیرنا دیار»

4 چند از افسانهای نو و کهن؟ پیش ما این سخن میآر و می آر

1 بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نزار بیا، بیا، که نداریم بی تو صبر و قرار

2 بیا، که بی تو ز افراط آرزومندی مرا دلیست درو صد هزار شعله نار

3 بداغ عشق تو دل را هزار عز و شرف ز جلوهای تو جان را هزار استظهار

4 بفرض آنکه جهان از قصور پاک شود محال صرف بود فیض غافر و غفار

1 خرده بینان طریقت همه صرافانند که بیک جو درم ناسره را نستانند

2 دور ماندند ز دیدار تو سودازدگان همه حیران وعجب مانده که چون می مانند؟

3 دل و جانها ز تو مستند بدانسان که مپرس جمله ذرات سراسیمه و سرگردانند

4 جمله ذرات جهان،کافر و مؤمن،شب و روز همه از شوق تو مستند و ترا می خوانند

1 این عشق و مودت اثر لطف خدا بود وین جمله عنایت نه باندازه ما بود

2 جوری، که ز تو بر دل غمدیده ما رفت بر شکل بلا بود ولی عین عطا بود

3 از روز ازل عاشق و شوریده و مستیم این نیز هم از سابقه لط ف شما بود

4 در حال «اناالحق » زد و شد بر سر آن دار منصور که سر حلقه مستان خدا بود

1 ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر پیش ما شیشه می آر ولی عذر میآر

2 ساقیا، مستم و شوریده، نمیدانم چیست؟ جام جمشید بمن ده، که خرابم ز خمار

3 ساقیا، لطف کن و باده صافی در ده صاف اگر نیست، بیا، دردی دردی بمن آر

4 ساقیا، باده بیاور، که خرابیم همه مرد هشیار برین در مگذاری، زنهار!

1 بوی سنبل ز دم باد صبا می آید خوشدلم هر چه از آن یار بما می آید

2 عشق می آمد و سرمست و خرامان میگفت: بر حذر باش! که آشوب و بلا می آید

3 عالم از نور تجلی الهی پر شد از دم ویس قرن بوی خدا می آید

4 جان فدای رخ آن یار گرانمایه، که او بر سر صفه مستان بصفا می آید

1 آن یار چو ناگاه ببازار برآمد از هر طرفی مشرق انوار بر آمد

2 ناگاه تجلی جلالی اثری کرد از روزنه روز شب تار برآمد

3 از خانه برون آمد و در خرقه نهان گشت ناگاه بسر حلقه ابرار برآمد

4 منصور کجا بود؟ و ندانم که کجا بود آن دم که «اناالحق » ز سر دار برآمد

1 تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود جناب حضرت محبوب عاقبت محمود

2 مرا که طاقت هجران نمانده است،ای دوست بیا که عمر عزیزست،میشود نابود

3 یقین که هیچ ندانست قدر عمر عزیز کسی که در ره عشقت نکرد ترک وجود

4 مرا که خیل خیال تو یار غار آمد بروز هیچ نیاسود و شب دمی نغنود

آثار قاسم انوار

69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی