آثار قاسم انوار

صفحه 19 از 69
69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار

1 جان ما را دولت عشق رخت امروز نیست خوشتر از درد تو دولت در جهان پیروز نیست

2 ساقیا، جام لبالب ده بمستان فنا دولت امروز ما چون دولت هر روز نیست

3 زاهدا، از مرغ خود چندین حکایت ها مگوی مرغ تو مرغیست، اما مرغ دست آموز نیست

4 واعظا، تو کی رسی در صوفیان ذوالجلال؟ درد تو کهنه نگشت و روز تو نوروز نیست

1 چشم سرمست تو ما را بستم کاری کشت دید صد زاری ما را و بصد زاری کشت

2 سرخ شد چهره زردم ز سرشک گلگون که مرا یار بدان چهره گلناری کشت

3 بارها ناز توام کشت و عجب می دارم زان شکر خنده شیرین که بسر باری کشت

4 گفتمش: یار منی، گفت که: اغیار، نه یار اندرین شیوه مرا یار باغیاری کشت

1 چو رویت تازه گل در بوستان نیست چو مویت سنبلی بر ارغوان نیست

2 بدار آیینه بر رو، تا به بینی که چون روی تو رویی در جهان نیست

3 بزیبایی نظر کن، تا به بینی که زیبایی تو در بحر و کان نیست

4 چو رویت آفتاب عالم افروز طلب کردیم، در کون و مکان نیست

1 ای رهنمای ملک معانی، چه گویمت؟ دردین حق مساعد جانی چه گویمت؟

2 هر زنده دل که نام تو بشنید زنده شد سلطان شهر زنده دلانی چه گویمت؟

3 من وصف گفتنت نتوانم بهیچ حال چون پادشاه ملک عیانی چه گویمت؟

4 تو میر رهروانی و صد جان طفیل تست باز سفید صدر جنانی چه گویمت؟

1 هرکجا در دو جهان عاشق روشن راییست در سودای دلش از غم او سوداییست

2 عقل گوید که: برو،شیوه عشاق مورز این سخن گرنه چنین است، ولی هم راییست

3 هرکه او نفس بد اندیشه خود را فرسود در ره عشق ملک سای فلک فرساییست

4 و آنکه او چهره خورشید عیان باز بیافت پیش ارباب نظر جاهل نابیناییست

1 آفتابیست جمالت که جهان پرتو اوست همه را از همه رو روی بدان روی نکوست

2 تا جمال تو بدیدم خوش و خندان گشتم همه شب ذکر دلم تا بسحر یا من هوست

3 بنده از دیدن دیدار تو گشتم فربه هر که دیدار ترا دید نگنجد در پوست

4 تنم از درد بجان آمد و دل حیران شد ساقیا باده بپیما که همه جا همه اوست

1 نمی توان خبری دادن از حقیقت دوست ولی ز روی حقیقت حقیقت همه اوست

2 بیا، که وصف جمال تو می رود، بشنو بیا، که قصه صاحبدلان بوجه نکوست

3 با بروت نتوان کرد اشارتی، که مدام ز ترک چشم تو ترسم، که مست و عربده جوست

4 کمینه جرعه رندان دیر ما دریاست ز حد گذشت حکایت، چه جای جام و سبوست؟

1 حلقه بر در مزن، که بارت نیست خانه کمتر طلب، که جارت نیست

2 گفتمت ناروا مدار چنان هوس دار و این دیارت نیست

3 هرچه با یاد خویشتن باشی فکر خود کن، که فکر یارت نیست

4 نان خورش یاد یار می باشد گر همه شام و گر نهارت نیست

1 بی جام عشق عیش دل ما تمام نیست فوزالنجات ما بجهان غیر جام نیست

2 نادیده ذوق لذت مستی و عاشقی بر عاشقان ملامت رسم کرام نیست

3 جور حبیب و طعن رقیب و جفای خلق ما را بگو کزین همه محنت کدام نیست؟

4 با آنکه مفلسیم و گدا، بس فراغتیم از دولتی، که عاقبتش مستدام نیست

1 بکوی عاشقان بت خانه ای هست در آنجا دلبر جانانه ای هست

2 نمی داند کسی او را، ولیکن بهر مجلس ازو افسانه ای هست

3 بپیش شمع رویش خور فرو رفت که شمعش را چنین پروانه ای هست

4 مرا از زلف و خالش گشت معلوم که هرجا دام باشد دانه ای هست

آثار قاسم انوار

69 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قاسم انوار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی