از تو بمقصود ره دور نیست از قاسم انوار غزل 181
1. از تو بمقصود ره دور نیست
گر دل و جان غافل و مغرور نیست
...
1. از تو بمقصود ره دور نیست
گر دل و جان غافل و مغرور نیست
...
1. بی جمالت بوستان عیش ما را نور نیست
بی وصالت خاطر مهجور ما مسرور نیست
...
1. بی یاد دوست در دل مستان سرور نیست
بی روی او بکعبه و بت خانه نور نیست
...
1. عاشقان در جمع با یارند و این بس دور نیست
پیش دوران طریقت این سخن مشهور نیست
...
1. دل را ز جان گزیر وز جانان گزیر نیست
غیر از هوای دوست نصیر و ظهیر نیست
...
1. جان ما را دولت عشق رخت امروز نیست
خوشتر از درد تو دولت در جهان پیروز نیست
...
1. شکی نماند که جز دوست در جهان کس نیست
معینست که پیدا و در نهان کس نیست
...
1. بی جام عشق عیش دل ما تمام نیست
فوزالنجات ما بجهان غیر جام نیست
...
1. پیر ما جامیست، اما در خور این جام نیست
باده صافی نوشد، اما رند درد آشام نیست
...
1. از دولت دیدار تو دل را غم جان نیست
جان را ز غم عشق تو پروای جهان نیست
...
1. بجز وصلت حیات جاودان نیست
چو مویت سنبلی در بوستان نیست
...
1. چو رویت تازه گل در بوستان نیست
چو مویت سنبلی بر ارغوان نیست
...