1 هر چشمه به بحر همعنان ست اینجا هر خاربنی ثمرفشان ست اینجا
2 از حاصل مرز و بوم بنگاله مپرس نی خامه و هیمه خیزران ست اینجا
1 یارب سودی به روزگاران ما را وجه گل و مل به نوبهاران ما را
2 صرف نمک و جو چه قدر خواهد شد گنجینه این صومعه داران ما را
1 گر دل ز شرر زدوده باشم خود را ور بر دم تیغ سوده باشم خود را
2 حاشا که ز تو ربوده باشم خود را با خوی تو آزموده باشم خود را
1 ای دوست به سوی این فرومانده بیا از کوچه غیر راه گردانده بیا
2 گفتی که مرا مخوان که من مرگ توام بر گفته خویش باش و ناخوانده بیا
1 بر دل ز دو دیده فتح بابست این خواب باران امید را سحابست این خواب
2 زنهار گمان مبر که خوابست این خواب تعبیر ولای بوترابست این خواب
1 بینایی چشم مهر و ماهست این خواب پیرایه پیکر نگاهست این خواب
2 بر صحت ذات شه گواهست این خواب بیداری بخت پادشاهست این خواب
1 یک روز به ترک یاوه گویی غالب رخ روز دگر به باده شویی غالب
2 زین توبه بی بقا چه جویی غالب توبه تب نوبه است گویی غالب
1 غالب چو ز ناسازی فرجام نصیب هم بیم عدو دارم و هم ذوق حبیب
2 تاریخ ولادت من از عالم قدس هم شورش شوق آمد و هم لفظ غریب
1 در عالم بی زری که تلخ ست حیات طاعت نتوان کرد به امید نجات
2 ای کاش ز حق اشارت صوم و صلات بودی به وجود مال چون حج و زکات
1 خوشتر بود آب سوهن از قند و نبات با وی چه سخن ز نیل و جیحون و فرات
2 این پاره عالمی که هندش نامند گویی ظلمات و سوهن ست آب حیات