1 شرطست به دهر در مظفر گشتن اسباب دلاوری میسر گشتن
2 جامی ز شراب ارغوانی باید آن را که بود هوای خاور گشتن
1 غالب چو ز دامگه بدر جستم من آخر ز چه بود این همه برگشتن
2 باید که کنم هزار نفرین بر خویش لیکن به زبان جاده راه وطن
1 بر قول تو اعتماد نتوان کردن خود را به گزاف شاد نتوان کردن
2 از کثرت وعده های پی در پی تو یک وعده درست یاد نتوان کردن
1 هر چند توان بی سر و سامان بودن بازیچه خوی زشت نتوان بودن
2 بالله که ز دشنه بر جگر سخت ترست از کرده خویشتن پشیمان بودن
1 ای تیره زمین که بوده ای بستر من هر خاک که با تست همه بر سر من
2 زر بهر کسان و بهر من دانه و دام ای مادر دیگران و مادندر من
1 راهی ست ز عبد تا حضور الله خواهی تو درازگیر و خواهی کوتاه
2 این کوثر و طوبی که نشانها دارد سرچشمه و سایه ای ست در نیمه راه
1 ای آن که گرفته ام به کوی تو پناه رانی چو به عنف از در خویشم ناگاه
2 تا کعبه روم ز درگهت رو به قفا چون بگذرم از کعبه نهم روی به راه
1 یارب به جهانیان دل خرم ده در دعوی جنت آشتی با هم ده
2 شداد پسر نداشت باغش از تست آن مسکن آدم به بنی آدم ده
1 هر چند که زشت و ناسزاییم همه در عهده رحمت خداییم همه
2 ور جلوه دهد چنان که ماییم همه شایسته نفت و بوریاییم همه
1 ای جام شراب شادکامی زده ای در جور دم از بلندنامی زده ای
2 یاد آر ز من چو بینی اندر راهی تنها رو خسته خرامی زده ای