آثار غالب دهلوی

صفحه 1 از 34
34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی

1 ای گل از نقش کف پای تو دامان ترا گل فشان کرده قبا سرو خرامان ترا

2 تا ز خون که ازین پرده شفق باز دمد؟ رونق صبح بهارست گریبان ترا

3 هر قدر شکوه که در حوصله گرد آمده بود گوی گردید به مستی خم چوگان ترا

4 جذبه زخم دلم کارگر افتاد، مباد عطسه غربال کند مغز نمکدان ترا

1 سوزد ز بس که تاب جمالش نقاب را دانم که در میان نپسندد حجاب را

2 پیراهن از کتان و دمادم ز سادگی نفرین کند به پرده دری ماهتاب را

3 تا خود شبی به همدمی ما به سر برد در چشم بخت غیر رها کرد خواب را

4 نارفته، دم ز وعده باز آمدن زند تا در وصال یاد دهد اضطراب را

1 نهفت شوخی بی پرده شور جنگش را ز باده تندی این باده برد رنگش را

2 کدام آینه با روی او مقابل شد که بی قراری جوهر نبرد زنگش را

3 چو غنچه جوش صفای تنش ز بالیدن دریده بر تن نازک قبای تنگش را

4 ز گرمی نفسش دل در اهتزاز آمد شراره شهپر پرواز گشت سنگش را

1 سپردم دوزخ و آن داغ‌های سینه تابش را سرابی بود در ره تشنه برق عتابش را

2 ز پیدایی حجاب جلوه سامان کردنش نازم کف صهباست گویی پنبه مینای شرابش را

3 ندانم تا چه برق فتنه خواهد ریخت بر هوشم تصور کرده ام بگسستن بند نقابش را

4 دم صبح بهار این مایه مدهوشی نمی ارزد صبا بر مغز دهر افشاند گویی رختخوابش را

1 نمی‌بینیم در عالم نشاطی کاسمان ما را چو نور از چشم نابینا ز ساغر رفت صهبا را

2 مکن ناز و ادا چندین دلی بستان و جانی ما دماغ نازک من بر نمی‌تابد تقاضا را

3 سراب آتش از افسردگی چون شمع تصویرم فریب عشقبازی می‌دهم اهل تماشا را

4 من و ذوق تماشای کسی کز تاب رخسارش جگر بر تابه چسبد آفتاب عالم‌آرا را

1 چون به قاصد بسپرم پیغام را رشک نگذارد که گویم نام را

2 گشته در تاریکی روزم پنهان کو چراغی تا بجویم شام را

3 آن میم باید که چون ریزم به جام زور می در گردش آرد جام را

4 بی گناهم پیر دیر از من مرنج من به مستی بسته ام احرام را

1 سوز عشق تو پس از مرگ عیانست مرا رشته شمع مزار از رگ جانست مرا

2 می نگنجم ز طرب در شکن خلوت خویش حلقه بزم که چشم نگرانست مرا

3 هر خراشی که ز رشک تنم افتد بر دل در سپاس دم تیغ تو زبان است مرا

4 دل خود از تست و هم از ذوق خریداری تست این همه بحث که در سود و زیانست مرا

1 در هجر طرب بیش کند تاب و تبم را مهتاب، کف مار سیاه ست شبم را

2 آوخ که چمن جستم و گردون عوض گل در دامن من ریخته پای طلبم را

3 ساز و قدح و نغمه و صهبا همه آتش یابی ز سمندر ره بزم طربم را

4 در دل ز تمنای قدمبوس تو شوری ست شوقت چه نمک داده مذاق ادبم را

1 ای به خلا و ملا خوی تو هنگامه زا با همه در گفتگو بی همه با ماجرا

2 شاهد حسن ترا در روش دلبری طره پر خم صفات موی میان ماسوا

3 دیده وران را کند دید تو بینش فزون از نگه تیزرو گشته نگه توتیا

4 آب نبخشی به زور خون سکندر هدر جان نپذیری به هیچ نقد خضر ناروا

1 ای روی تو به جلوه درآورده رنگ را نقش تو تازه کرد بساط فرنگ را

2 از ناله خیزی دل سخت تو در تبم در عطسه شرر مفگن مغز سنگ را

3 از عمر نوح، عرض برد انتظار و تو در عرض شوق تاب نیاری درنگ را

4 داغم که در هوای سر دامن کسی ست در خون من ز ناز فرو برده چنگ را

آثار غالب دهلوی

34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی