آنچه با برگ درختان ابر نوروزیکند از قاآنی قصیده 81
1. آنچه با برگ درختان ابر نوروزیکند
با تهیدستان کف فیاض فیروزی کند
...
1. آنچه با برگ درختان ابر نوروزیکند
با تهیدستان کف فیاض فیروزی کند
...
1. هر دل اسیر زلف تو بیدادگر بود
کارش ز تار زلف تو آشفتهتر بود
...
1. هرکرا دل سپیدکار بود
با سیه طرگانش یار بود
...
1. هرجاکه پارسی بت من جلوهگر شود
بس شیخ پارسا که به رندی سمر شود
...
1. تمام گشت مه روزه و هلال دمید
هلال عید به ماهی تمام باید دید
...
1. بهار آمدکه ازگلبن همی بانگ هزار آید
به هر ساعت خروش مرغ زار از مرغزار آید
...
1. دوش برگردون بسی تابان شهاب آمد پدید
بس درخشان موج زین دریای آب آمد پدید
...
1. مقتدای انس و جان آمد پدید
پیشوای این و آن آمد پدید
...
1. از شب نرفته دوش پاسی دو بیشتر
من پاسدار آنک آن مه کند گذر
...
1. اقبال و بخت و نصرت و فیروزی و ظفر
کشتند با رکاب من امسال همسفر
...
1. الا ای خمیده سر زلف دلبر
که همرنگ مشکی و همسنگگوهر
...