چو حسن تربیت گردد قرین با پاکی از قاآنی قصیده 104
1. چو حسن تربیت گردد قرین با پاکی گوهر
ز رشحی آب خیزد در ز مشتی خاک زاید زر
...
1. چو حسن تربیت گردد قرین با پاکی گوهر
ز رشحی آب خیزد در ز مشتی خاک زاید زر
...
1. چو زآشیانهٔ چرخ این عقاب زرینپر
به هر دریچه ز منقار ریخت شوشهٔ زر
...
1. چو عید آمد و ماه صیام کرد سفر
امید هست که یابم به کام خویش ظفر
...
1. خرم بهار منکه ز عیداست تازهتر
در اول بهار چو عید آمد از سفر
...
1. در شب عید آن سمن عذار سمنبر
با دو غلام سیه درآمدم از در
...
1. دلکا هیچ خبر داری کان ترک پسر
دوشم از ناز دگر بار چه آورد به سر
...
1. دو سال بیش ندانمگذشت یاکمتر
که دور ماندم از ایوان شاهکیوانفر
...
1. شبی به عادت روز شباب عیش آور
شبی به سیرت صبح وصال جانپرور
...
1. دوش چو شد بر سریر چرخ مدور
ماه فلک جانشین مهر منوّر
...
1. از دو محمد زمانه یافته زیور
گر چه مر آن مهترست و این یک کهتر
...
1. دوشینه کاین نیلی صدف گشت ازکواکب پر درر
در زد یکی گفتم کیی گفتا منم بگشای در
...