دی آمد از در من آن دلفریب پسر از قاآنی قصیده 115
1. دی آمد از در من آن دلفریب پسر
افکنده دام بلا زلفش به روز مطر
...
1. دی آمد از در من آن دلفریب پسر
افکنده دام بلا زلفش به روز مطر
...
1. رسید؛ چه؟ خبر فتح؛ کی رسید؟ سحر
کجا؟ به نزد مالک؛ از چه ملک؟ از خاور
...
1. سحر چو زمزمه آغازکرد مرغ سحر
بسان مرغ سحر از طرب گشودم پر
...
1. مباش غره دلا در جهان به فضل و هنر
که شاخ فضل و هنر فقر و فاقه آرد بر
...
1. سه هفته پیبشرک زین شبی به ماه صفر
چو سال نعمت و روز وصال جان پرور
...
1. زهیگرفته تیغ و سنان چه بحر و چه بر
زهیگشوده بهکلک و بنان چهخشک و چهتر
...
1. سیه زلف از بر آن چهر دلبر
چو دود میپیچد به مجمر
...
1. شادان رسید دوش نگارینم از سفر
وزگرد راه غالیه پاشیده بر قمر
...
1. شباهنگام کز انبوه اختر
فلک چون چهرهٔ من شد مجدّر
...
1. شب گذشته که همزاد بود با محشر
وز آفرینش گیتی کسی نداشت خبر
...
1. شد کاسهام از باده تهی کیسهام از زر
زان رو نکند یاد من آن ترک ستمگر
...