42 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی

1 درد رسوایی نخواهد داشت درمان ای طبیب خویش را رسوا مکن ما را مرنجان ای طبیب

2 هست بهبود تو در ترک علاج درد من چون ندارد فکر بهبود من امکان ای طبیب

3 خون گشودن از رگ تن چیست گر داری مدد شوق لعلش را برون آر از رک جان ای طبیب

4 هیچ شربت نیست بهر دفع سودایم مفید غیر یاد وصل و ذکر لعل جانان ای طبیب

1 مه دلاک من آیینه اهل نظر است هر زمان صید کسی کرده بشکل دگر است

2 در تمنای وصال دم تیغش همه دم عاشقان را تن چون موی بخونابه تر است

3 همه را غرقه بخونست دل از غمزه او رگ جان همه را غمزه او نیشتر است

4 بکفی تیغ گرفته بکفی سنگ مدام بر سر عربده با عاشق خونین جگر است

1 رسم زهد و شیوه تقوی نمی دانیم ما عشق می دانیم و بس اینها نمی دانیم ما

2 نیست ما را در جهان با هیچ کاری احتیاج هیچ کاری غیر استغنا نمی دانیم ما

3 ما نمی گوییم کاری نیست غیر از عاشقی هست صد کاری دگر اما نمی دانیم ما

4 شیوه تقلید و رسم اعتبار از ما مجو کار و بار مردم دنیا نمی دانیم ما

1 باغبان لطف قد آن سرو در شمشاد نیست کی نماید تربیت جایی که استعداد نیست

2 گر خط دور لبت را بر زبان آرم مرنج نقش شیرین را ضرر از تیشه فرهاد نیست

3 ساغر خونابه دل بسته ره بر ناله ام مست بزم حیرتت را رخصت فریاد نیست

4 کی شود واقف ز ادراک عذاب آخرت آنکه در دنیا به بیداد بتان معتاد نیست

1 در هجر یار حال دل زار مشکل است زین حال واقف ار نشود یار مشکل است

2 آسان بوصل یار رسیدن توان ولی در وصل یار دیدن اغیار مشکل است

3 طعن است بر من از همه سو کار دشمنان گر دوست چاره نکند کار مشکل است

4 بسیار شد غم از کمی التفات یار کم نیست این معامله بسیار مشکل است

1 من به غم خو کرده‌ام جز غم نمی‌باید مرا ور ز غم ذوقی رسد آن هم نمی‌باید مرا

2 گر گریزانم ز خود در دشت عزلت دور نیست وحشیم جنس بنی‌آدم نمی‌باید مرا

3 کس نمی‌خواهم که بینم گر همه چشم من است اختلاط مردم عالم نمی‌باید مرا

4 ساقیا چون می دهی بخش مرا بر خاک ریز می نمی‌نوشم دل خرم نمی‌باید مرا

1 مه من شام غمت را سحری پیدا نیست آه ازین غم که ز مهرت اثری پیدا نیست

2 بر تو گر من نگزینم دگری نیست عجب چه کنم در همه عالم دگری پیدا نیست

3 دل شد آواره و زد عشق تو آتش در تن خانه سوخت زآتش شرری پیدا نیست

4 غالبا سیل غمت برد ز جا دلها را کز دل گم شده ما خبری پیدا نیست

1 گر سر کویت شود مدفن پس از مردن مرا کی عذاب قبر پیش آید دران مدفن مرا

2 چند باشم در جدل با خود ز غم ساقی بیار شیشه می تا رهاند ساعتی از من مرا

3 دوست چون می خواهدم رسوا ندارم چاره ای می شوم رسوا چه باک از طعنه دشمن مرا

4 ز آتش دل چون نمی سوزد روان گویا که هست استخوانهای بدن فانوس وش زاهن مرا

1 بر باد مده سلسله مشک فشان را مگشای ز پیوند تنم رشته جان را

2 راز تو نهانست مرا در دل و ترسم چشم ترم اظهار کند راز نهان را

3 رخساره بهر کسی منما فتنه مینگیز از هم مگشا رابطه نظم جهان را

4 آه از دل شیدا که سراسیمه اویم در عاشقی ما چه گناهست بتان را

1 تن که از تیر تو چون زنجیر روزن روزنست تا شدم دیوانه عشق تو زنجیر من است

2 جان برون از تن باستقبال تیرت رفت و نیست غیر پیکانت کنون جانی که ما را در تن است

3 شاکرم دور از گل رویت ز چشم خون فشان منزلم از قطرهای خون او چون گلشن است

4 ماه من بی مهر رخسارت چگویم حال خود ظلمتی کز هجر دارد روزگارم روشن است

آثار فضولی بغدادی

42 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی