6 اثر از قصاید در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی

1 منم ببادیه نیستی نهاده قدم بحرف قید ز کلک فنا کشیده رقم

2 حکیم عقل ز درک تشخصم عاجز دبیر درک در اثبات هستیم ملزم

3 جهات ست ندارد حد احاطه من بجزؤ لا یتجز است جوهرم توأم

4 در آرزوی سر زلف مهوشان عمریست من شکسته بجسم ضعیف و قامت خم

1 دلم دُرجی‌ست اسرار سخن دُرهای غلتانش فضای علم دریا فیض حق باران نیسانش

2 تعالی الله چه درهای لطیف آبدارست این که زیب گوش و گردن می کند ابکار عرفانش

3 رهی دارد زبان گویا سوی این درج و آن دریا که بی امساک می بینیم هر ساعت در افشانش

4 زبانست آنکه انسانیش می خوانند اهل دل که حیوان تا نمی گوید نمی گویند انسانش

1 باز در ملک جهان عدل برافراخت علم فلک افشاند ز دامان زمین گرد ستم

2 آفتاب طرب از اوج امل کرد طلوع ظلمت شام غم از صبح سعادت زده دم

3 وقت آن شد که امل خنده زند بر حرمان انتقامی کشد ایام بشادی از غم

4 کار عالم که نظام و نسق فطرت داشت شده بود از ستم ظلم حوادث در هم

1 که یارب این روش آموخت در شفق بهلال که کرد یکجهتی و گرفت دامن آل

2 درین طریقه احسن به اندک ایامی بسان دولت آل علی گرفت کمال

3 زهی امام مبین و مقتدای انس و ملک که درگهش همه را هست قبله آمال

4 کسی که سایه آل علی پناهش نیست گر آفتاب بود روی می نهد بزوال

1 سپیده دم ز می لعل جوی جام بلور خواص کوثر کاس و مزاجها کافور

2 ز عقد سبحه مجو نشئه صفای درون که هست منشا آن ذوق دانه انگور

3 نیازمندی مستی که از سر عجز است به از نماز فقیهی که سر نهد بغرور

4 ریاض میکده خوش روضه ایست یافته زیب بساقیان چو غلمان و شاهدان چو حور

1 هزار شکر که تقدیر شد زمانه نواز زمانه را به صلاح خلل نماند باز

2 نماند آنکه زند مقصد از تعلل دم نماند آنکه کند کام بر توقع باز

3 گذشت دامن اقبال را کف حرمان بسیل نیل امانی نشست آتش آز

4 گذشت آنکه گشاید زمان زمان ز حیل هزار شعبده را در سپهر شعبده باز

1 سحر که عامل دین را فزود رونق کار فکند بیم هوا لرزه در تن اشجار

2 مگو جمیله مهرست در کنار زمین مگو سفیدی برفست بر سر کهسار

3 یکی کشیده همه شب مشقت سرما کنار منقل آتش گرفته روز قرار

4 یکی نشسته همه شب میانه باران بر آفتاب فکندست صبحدم دستار

1 شد از شکوفه چمن را لطافتی حاصل نماند نامیه را از خزان گره در دل

2 به روزگار خزان چشم زخم دهر رسید طلسم سلطنت زمهریر شد باطل

3 نهفت از نظر دهر چهره اندوه صحیفه گل تر در میانه شد حائل

4 فشاند سیم شکوفه باب جوی درخت درخت گشت غنی آب جوی شد سائل

1 دلی دارم پر از خون چون صراحی از غم عالم حریفی کو که پیش او دلی خالی کنم یکدم

2 غمی دارم که گر میرم ز خاکم سر زند سبزه بصد فیض بهاران سبزه مشکل گر شود خرم

3 ملال خاطرم زایل نمی گردد اگر جمشید شود ساقی دهد می بهر دفع آن ز جام جم

4 مزاج شمع دارم نیستم بی گریه و سوزی حیات من دلی پر آتش است و دیده پر نم

1 روشنست از سرخی روی شفق بر اهل حال این که او را هست در دل ذره از مهر حال

2 هر که مهر چارده معصوم دارد کامل است هست ماه چارده را هم ازان مهر این کمال

3 نیست دور چرخ جز بر منهج اثنا عشر ظاهر است این معنی از وفق حساب ماه و سال

4 هر شهنشاهی که دارد صدق با آل علی در نظام ملک او راهی ندارد اختلال

آثار فضولی بغدادی

6 اثر از قصاید در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی شعر مورد نظر پیدا کنید.