6 اثر از قصاید در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی

1 گل آمد باز گلشن فکر لطف از جنان دارد زمین از سبزه نو حیز رنگ آسمان دارد

2 فکنده در چمن آب روان بر پیچ و خم راهی چمن با آب حکم آسمان و کهکشان دارد

3 ز برک لاله هر دم قطره قطره می چکد شبنم چو محبوبان گلرخ لاله لعل درفشان دارد

4 ربوده آب چون آیینه عکس غنچه از گلبن چو خوبان سمنبر آب شکل دلستان دارد

1 ای دل کدام قوم بملکی در آمده کان قوم را همیشه نتیجه سر آمده

2 گه مرده گاه زنده شده هر یکی ازان هر دم چو اهل سحر برنگی بر آمده

3 فردی ازان میان کم و فردی زیاد نه در مرتبه قرینه یکدیگر آمده

4 بعضی فتاده جانب خاور ز ملک هند بعضی ز ملک هند سوی خاور آمده

1 زبان خوشست که توحید حق کند به بیان اگر چنان نبود در دهان مباد زبان

2 زهی مکون کامل که هست در کونین رقم کشیده او نقش کاینا ما کان

3 کمال صنع قدیمش خجسته دهقانی‌ست که در حدیقه تن کرده جاری آب روان

4 فضای قدرت بی‌علتش چو دریایی‌ست که چشم عقل در او زورقی‌ست سرگردان

1 ای بقد و عارض و خط و لب آشوب جهان سرو قد و لاله رخ ریحان خط و غنچه دهان

2 پر ز نقش خط و خال و نقد شوق ذوق تست لوح دیده صفحه دل درج تن گنج دهان

3 با جمال و حسن و زیب و زینتت ناید برون گل ز گلشن در ز دریا بت ز چین مه ز آسمان

4 میبرد ناز و عتاب و شیوه و رفتار تو عقل از سر صبر از دل جان ز تن طاقت ز جان

1 دلا تا کی چنین در قید آن زلف دو تا باشم اسیر دام محنت بسته بر دام بلا باشم

2 گهی بر یاد آن لبها سرشک لاله گون ریزم گه از بار غم آن ابروان خم دو تا باشم

3 مران از کوی خویشم ای پری هر دم برسوایی چو من دیوانه ام بگذار در دارالشفا باشم

4 ندارم تاب دوری اینقدر از بخت می خواهم نباشم بی تو یکدم با تو باشم هر کجا باشم

1 در آرزوی ناوک او مردم ای کمان سستی مکن بسویم ازو ناوکی رسان

2 در جان من همیشه خیال خدنگ او مانند آن الف که بود در میان جان

3 ای چشم و غمزه ات زده صد ناوک جفا گه آشکار بر دل و جانم گهی نهان

4 با طبع تیز تیر تو تعلیمها گرفت زان قد دلربا و ازان چشم دلستان

1 منم افتاده چو پرکار بسرگردانی متصل از حرکات فلک چوگانی

2 گاه در وادی ادبار ز بی اقبالی گاه در بادیه فقر ز بی سامانی

3 گاه در کوی بلا با علم رسوایی گاه در گوشه محنت بغم تنهایی

4 بخت را با الم سابقه بد عهدیست چرخ را با دلم اندیشه نافرمانی

1 خیز ای ناقه دوران روش گردون تن که چو بدرت کف پا هست هلالت گردن

2 ای چو دوران روشت لیک نه بیرحم چو او هر کرا دید غریبست رسانده بوطن

3 تویی آن بادیه پیمای بیابان پرورد که ز تو هست بیابان همه دم رشک چمن

4 هر کجا بوده دمی جای تو دندان و کفت خارها را همه رفته شگفاینده سمن

1 منم ببادیه نیستی نهاده قدم بحرف قید ز کلک فنا کشیده رقم

2 حکیم عقل ز درک تشخصم عاجز دبیر درک در اثبات هستیم ملزم

3 جهات ست ندارد حد احاطه من بجزؤ لا یتجز است جوهرم توأم

4 در آرزوی سر زلف مهوشان عمریست من شکسته بجسم ضعیف و قامت خم

1 بگشاده گوش تجربه و چشم امتحان کردم چو عزم سیر درین تیره خاکدان

2 در ابتدای حال بباغی رهم فتاد دیدم درو عجایب بیحد و بی کران

3 از جمله دیدم این که یکی باغبان پیر پرورده بهر میوه درختی بسی زمان

4 می کرد سعی تا بزمانی که آن درخت بنمود شاخ و برگ و شکوفه و زان میان

آثار فضولی بغدادی

6 اثر از قصاید در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی شعر مورد نظر پیدا کنید.