سحر که عامل دین را فزود از فضولی بغدادی قصیده 24
1. سحر که عامل دین را فزود رونق کار
فکند بیم هوا لرزه در تن اشجار
...
1. سحر که عامل دین را فزود رونق کار
فکند بیم هوا لرزه در تن اشجار
...
1. سپیده دم که شد از اختلاط لیل و نهار
ره مخالطه میش گرگ را دشوار
...
1. سپیده دم ز می لعل جوی جام بلور
خواص کوثر کاس و مزاجها کافور
...
1. هزار شکر که تقدیر شد زمانه نواز
زمانه را به صلاح خلل نماند باز
...
1. بسان چنگ بصد پرده می نهفتم راز
فغان که ناله بی اختیار شد غماز
...
1. دلم دُرجیست اسرار سخن دُرهای غلتانش
فضای علم دریا فیض حق باران نیسانش
...
1. یا من علت بتربته رتبه النجف
تو در شاهواری و خاک نجف صدف
...
1. شد از شکوفه چمن را لطافتی حاصل
نماند نامیه را از خزان گره در دل
...
1. بر آنم که از دلبران بر کنم دل
نه سهل است کار چنین رب سهل
...
1. ای دل از غم مفکن رخنه بدیوار امل
صبر کن کآخر هر کار بهست از اول
...
1. روشنست از سرخی روی شفق بر اهل حال
این که او را هست در دل ذره از مهر حال
...
1. که یارب این روش آموخت در شفق بهلال
که کرد یکجهتی و گرفت دامن آل
...