سجده خاک نجف مرغوب اهل از فضولی بغدادی قصیده 13
1. سجده خاک نجف مرغوب اهل عالم است
چون نباشد سجده گه جایی که خاکش آدم است
1. سجده خاک نجف مرغوب اهل عالم است
چون نباشد سجده گه جایی که خاکش آدم است
1. مدار هفته دوران که نفع او ضررست
نه گنج هفت درست اژدهای هفت سرست
1. مردم این ملک را حق نعمتی از غیب داد
شکر این نعمت بباید کرد تا گردد زیاد
1. نوبهارست جهان رونق دیگر دارد
باغ را شمع رخ لاله منور دارد
1. باز گلزار صفای رخ جانان دارد
هر طرف زینتی از سنبل و ریحان دارد
1. گل آمد باز گلشن فکر لطف از جنان دارد
زمین از سبزه نو حیز رنگ آسمان دارد
1. بتحریک هوا برگ رزان در باغ ریزان شد
بهر سو صفحه بهر خط سبزه زر افشان شد
1. فلک ز دور مخالف مگر پشیمان شد
که هرچه در دل ما بود عاقبت آن شد
1. رسید عید که عقد ملال بگشاید
در فرح بکلید هلال بگشاید
1. هر که در بزم بلا جام توکل در کشید
از خمار محنت و غم درد سر کمتر کشید
1. زهی دمادم ببوی زلفت مذاق خوش دماغ من تر
مرا زمانی مباد بیرون خیالت از دل هوایت از سر