6 اثر از قصاید در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی

1 طاعتی کان در حقیقت موجب قرب خداست طوف خاک درگه مظلوم دشت کربلاست

2 ای خوش آن مردم که بهر قوت نور نظر در نظر او را مدام آن قبله حاجت رواست

3 ای خوش آن طالب که در هنگام حاجت خواستن خاک راه کربلا در چشم او چون توتیاست

4 ای خوش آن زایر که او را در چنان حاجت گهی گه نماز بی رعونت گه نیاز بی ریاست

1 هر که را از لوح دل نقش تعلق زایل است متصل نقش جمال دوست بر لوح دل است

2 طالب و مطلوب را از هم جدایی نیست لیک در طریق دوست آثار تعلق حایل است

3 احتمالی نیست حرمان را درین ره مطلقا طالب محروم گویا در تردد کاهل است

4 روح را ماییم مانع از عروج عرش قرب ور نه این علوی باصل خود جبلی مایل است

1 سجده خاک نجف مرغوب اهل عالم است چون نباشد سجده گه جایی که خاکش آدم است

2 قدر خواهی سیر صحرای نجف کن کز شرف بام رفعت را صفوف نقش ریکش سلم است

3 فیض جویی روی نه بر ریک دریای نجف کز صفا هر ذره اش سر چشمه صد زمزم است

4 هست زینت بخش صحرای نجف خطهای ریک یا طراز مهد حیدر گشته نقش ارقم است

1 مدار هفته دوران که نفع او ضررست نه گنج هفت درست اژدهای هفت سرست

2 منه ز طول امل دل بسرعت شب و روز که مرغ عمر چنین تیز پر بدین دو پرست

3 گرت درو گهر آید بکف مکن طغیان که بحر را صد ازین قطره در کنار و برست

4 مگو که جمع گهر تلخ کامیم ببرد که تلخ کامیم از گرد گردن گهرست

1 مردم این ملک را حق نعمتی از غیب داد شکر این نعمت بباید کرد تا گردد زیاد

2 شکر لله کز فروغ آفتاب اوج دین چون سواد دیده کسب روشنی کرد این سواد

3 پیش ارباب نظر زیبد اگر زین روشنی نام باشد بقعه بغداد را عین البلاد

4 شرع را تجدید رونق داد رأفت پیشه باز بر رخسار ملک ایزد در رحمت گشاد

1 نوبهارست جهان رونق دیگر دارد باغ را شمع رخ لاله منور دارد

2 ز گل و سبزه چمن راست صفایی هر دم چون ننازد نعم غیر مکرر دارد

3 شاخ را برده سر از ذوق شکوفه به فلک چون تفاخر نکند این همه زیور دارد

4 می زند خنده گل و باد برو طعنه زنان که چرا خنده بعالم نزند زر دارد

1 باز گلزار صفای رخ جانان دارد هر طرف زینتی از سنبل و ریحان دارد

2 دارد آن لطف کنون باغ که از دیدن آن این که دل را نرسد ذوق چه امکان دارد

3 بشنو زمزمه مرغ خوش الحان و مگو که چرا شاهد گل چاک گریبان دارد

4 چه کند گر نکند چاک گریبان از شوق گوش بر زمزمه مرغ خوش الحان دارد

1 گل آمد باز گلشن فکر لطف از جنان دارد زمین از سبزه نو حیز رنگ آسمان دارد

2 فکنده در چمن آب روان بر پیچ و خم راهی چمن با آب حکم آسمان و کهکشان دارد

3 ز برک لاله هر دم قطره قطره می چکد شبنم چو محبوبان گلرخ لاله لعل درفشان دارد

4 ربوده آب چون آیینه عکس غنچه از گلبن چو خوبان سمنبر آب شکل دلستان دارد

1 بتحریک هوا برگ رزان در باغ ریزان شد بهر سو صفحه بهر خط سبزه زر افشان شد

2 بموج گلشن و برگ درخت از گردباد غم نشسته بود گردی سر بسر شسته بباران شد

3 مگر باد از بهار آورد پیغامی که شاخ گل ز برگ آن رخت زر بفت که . . .ان شد

4 ز وی سیم فراوان شکوفه شد نهان حالا خزان بگشاد بر عالم خزانه زر فراوان شد

آثار فضولی بغدادی

6 اثر از قصاید در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی شعر مورد نظر پیدا کنید.