ماییم درد پرور دنیای از فضولی بغدادی قصیده 1
1. ماییم درد پرور دنیای بی وفا
با درد کرده خوشده مستغنی از دوا
...
1. ماییم درد پرور دنیای بی وفا
با درد کرده خوشده مستغنی از دوا
...
1. منم ندیده ز ابنای روزگار وفا
ولی کشیده ز هر یک هزار گونه جفا
...
1. نیست اهل درد را جز درگهت دارالشفا
بی دوا دردی کزین درگه نمی یابد دوا
...
1. السلام ای ساکن محنت سرای کربلا
السلام ای مستمند و مبتلای کربلا
...
1. کشید شاهد گل را صبا ز چهره نقاب
نقاب روی زمین گشت سبزه سیراب
...
1. تا مرا مهر تو در دل رخ تو در نظر است
دل ز غم مضطرب و دیده بخونابه تر است
...
1. هوای شمع رخت آتشم بجان انداخت
حدیث سوز نهانم بهر زبان انداخت
...
1. روی الم باز سوی کربلاست
رغبت بیمار بدارالشفاست
...
1. خیز ساقی که بهار انجمن بزم آراست
ز چمن بوی گل و ناله بلبل برخاست
...
1. باز این لطف چه لطف است که در طبع هواست
وین چه فیض فرح افزاست که در سیر صباست
...
1. طاعتی کان در حقیقت موجب قرب خداست
طوف خاک درگه مظلوم دشت کربلاست
...
1. هر که را از لوح دل نقش تعلق زایل است
متصل نقش جمال دوست بر لوح دل است
...