ای حسن تو جلوهگر ز اسما از فیض کاشانی رباعی 1
1. ای حسن تو جلوهگر ز اسما و صفات
روی تو نهان در تتق این جلوات
1. ای حسن تو جلوهگر ز اسما و صفات
روی تو نهان در تتق این جلوات
1. در عهد صبی کرد جهالت پستت
ایام شباب کرد غفلت مستت
1. این جان تو عاقبت ز تن خواهد جست
این جان تو عاقبت ز تن خواهد خست
1. دیدم دیدم که معرفت توحید است
دیدم دیدم که رهنمایم دید است
1. دانی ز چه عشق گلرخان مطلوبست
با بهر چه سار و سوزشان مطلوبست
1. ای فیض غم زیان هر سودت هست
با این همه در امید بهبودت هست
1. تا چند ز آب و نان سخن خواهی گفت
خواهی خوردن بروز و شب خواهی خفت
1. سر خاک شد و نقش خیال تو نرفت
خون گشت دل و شوق وصال تو نرفت
1. تن را بگذار تا شوم من جانت
جان در باز تا شوم جانانت
1. ای فیض بسی موعظه گفتی بعبث
در گوش نکردی درو سفتی بعبث
1. ن را در اشگ شست و شو باید کرد
دلرا از غیر رفت و رو باید کرد
1. با وصل تو دست در کمر نتوان کرد
با درد فراق هم بسر نتوان کرد