1 ای حسن تو جلوهگر ز اسما و صفات روی تو نهان در تتق این جلوات
2 اندیشه کجا بکبریای تو رسد هیهات ازین خیال فاسد هیهات
1 در عهد صبی کرد جهالت پستت ایام شباب کرد غفلت مستت
2 چون پیر شدی رفت نشاط از دستت کی صید کند مرغ سعادت شستت
1 این جان تو عاقبت ز تن خواهد جست این جان تو عاقبت ز تن خواهد خست
2 این تن بتو عاقبت نخواهد ماندن این جان تو عاقبت ز تن خواهد رست
1 دیدم دیدم که معرفت توحید است دیدم دیدم که رهنمایم دید است
2 دیدم دیدم که گمرهی تقلید است دیدم دیدم که دید در تجدید است
1 دانی ز چه عشق گلرخان مطلوبست با بهر چه سار و سوزشان مطلوبست
2 از دوزخ مرهوب و بهشت مرغوب آگاه شدن درین جهان مطلوبست
1 ای فیض غم زیان هر سودت هست با این همه در امید بهبودت هست
2 هر چیز که پاک سوخت دودی نکند با آنکه تو پاک سوختی دودت هست
1 تا چند ز آب و نان سخن خواهی گفت خواهی خوردن بروز و شب خواهی خفت
2 امروز تو را ز تو اگر حق نخرید در روز جزا نخواهی ارزید بمفت
1 سر خاک شد و نقش خیال تو نرفت خون گشت دل و شوق وصال تو نرفت
2 هر چند ز هجران تو زنگار گرفت ز آینهٔ دل عکس جمال تو نرفت
1 تن را بگذار تا شوم من جانت جان در باز تا شوم جانانت
2 از پای درآی تا بگیرم دستت با درد بساز تا شوم در مانت
1 ای فیض بسی موعظه گفتی بعبث در گوش نکردی درو سفتی بعبث
2 نوری بدل کسی نمیبینم من بس خانهٔ تاریک که رفتی بعبث